ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
روحانی: ملت ما وسیله آزمایش واکسن های خارجی نمی شود
تدوین سند واکسیناسیون 60 میلیون نفر در 4 فاز
گروه اجتماعی/ با کاهش 60 درصدی موارد بستریهای کرونایی در سه هفته اخیر در استان تهران، پایتخت پس از 11 ماه در رده شهرهای زرد کرونایی قرار گرفت. با این حال تأکید مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا بر این است که اگر همکاری مردم کاهش یابد وضعیت بیماری بار دیگر وخیم خواهد شد و رنگ شهرها تغییر کرده و محدودیتها مجدداً باز خواهد گشت. همچنین در تازهترین تصمیم ستاد ملی مقابله با کرونا در رنگبندی وضعیت شهرها رنگ آبی نیز به رنگبندی شهرها اضافه شد، بدین ترتیب و بنا به اعلام سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا؛ هم اینک به جز استان تهران، 411 شهر دیگر در کشور در وضعیت زرد قرار دارند و شهرهایی هم که میزان بستریهایشان از حد پایین شهرهای زرد پایینتر است که در مجموع 192 شهر را شامل میشود در وضعیت آبی دستهبندی میشوند. در این شهرها میزان بستری بیمار در آنها از دو بیمار به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت هم کمتر شده است و اعمال محدودیتها نیز در آنها نسبت به شهرهای زرد کمتر خواهد بود. در شهرهای آبی تقریباً تمام مشاغل با رعایت پروتکلها که متعاقباً اعلام میشود آزاد هستند و میتوانند فعال باشند اگرچه که در همه شهرهای زرد و آبی منع تردد بین شهری نداریم؛ اما منع تردد ۹ شب تا ۴ صبح برقرار است. بهطور کلی با این رنگبندی جدید ۷ شهر قرمز، ۳۰ شهر نارنجی، 411 شهر زرد و ۱۹۲ شهر آبی داریم.
در مورد 411 شهر زرد نیز وضعیت به این منوال است که از امروز دو سوم کارکنان دستگاهها و نهادها باید در محل کارشان حضور پیدا کنند البته دورکاری کارکنان گروه بیماران پر خطر 15 گانه مانند بیماران قلبی و عروقی، دیابتی و افراد بالای 60 سال همچنان ادامه دارد. همچنین بنا به اعلام فرمانده ستاد عملیات مدیریت بیماری کرونا در کلانشهر تهران؛ برگزاری مراسم آیینی و مذهبی مانند نماز جمعه کماکان تعطیل است و برپایی اجتماعات بیشتر از ۳۰ نفر در فضاهای سرپوشیده همچنان در شهرها با وضعیت زرد محدودیت دارد. بهگفته دکتر علیرضا زالی بخشهای حضوری مدارس، دانشگاه ها و حوزههای علمیه کماکان تعطیل است. از سوی دیگر عدم فعالیت مشاغل گروه چهار و ورزشهای سالنی و پربرخورد در شهرهای زرد کماکان ادامه پیدا میکند.
فعالیت کسب و کارها در مناطق آبی
رئیس جمهوری نیز دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا پرهیز از دورهمیها و اجتماعات و رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی را در روند مبارزه با بیماری کرونا در کشور، همچنان ضروری دانست و ضمن ابراز خرسندی از کاهش ۸۰ درصدی آمار بستریها و ۷۰ درصدی آمار فوتیها، در عین حال اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از مواجهه با موج چهارم بیماری را ضروری خواند و گفت: به جمع وضعیت سه گانه قرمز، نارنجی و زرد، وضعیت آبی نیز اضافه شده که در چارچوب آن، در این مناطق همه کسب و کارها فعالیت خود را انجام خواهند داد. بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، دکتر حسن روحانی محور اصلی سخنانش را در رابطه با تأمین واکسن کرونا اختصاص داد و تأکید کرد که دولت همه اقدامات لازم را برای تولید واکسن در داخل و خرید واکسن مطمئن خارجی انجام داده است. دکتر روحانی تهیه واکسن و انجام واکسیناسیون را از مطالبات بحق مردم دانست و افزود: دولت همه تلاش خود را برای تهیه واکسن مورد اعتماد انجام داده، اما همگان بدانند که دولت حدود ۴۰ روز برای انتقال پول مورد نیاز خرید واکسن گرفتار بود و این جنایتی بود که حتی در زمینه تهیه دارو علیه ملت ایران اعمال شد. در عین حال دولت همه اقدامات لازم برای ساخت واکسن داخلی، ساخت واکسن مشارکتی و خرید و واردات واکسن، انجام داده و با وجود محدودیتهای مالی فراوان، در این زمینه با دست باز عمل کرده است.رئیسجمهوری با اشاره به تصویب سند تعیین اولویتها برای واکسیناسیون در برابر کرونا در جلسه دیروز ستاد ملی مقابله با کرونا، اظهار داشت: برای روزی که واکسن در اختیار ما بوده و قرار است واکسیناسیون آغاز شود به یک سند برای تعیین اولویتها نیاز داشتیم که در این جلسه به تصویب رسید و براساس آن، کادر درمانی، کارکنان خانههای سالمندان، جانبازان و معلولین، سالمندان و افراد دارای بیماریهای زمینهای، به ترتیب در اولویتهای اول و دوم دریافت واکسن قرار داشته و برنامه واکسیناسیون باقی آحاد اجتماع نیز در این سند دیده شده است. دکتر روحانی با بیان اینکه مردم نباید در زمینه واکسن به شایعات توجه کنند، تصریح کرد: پیشنهادهایی برای تهیه واکسن و استفاده از آن در جریان آزمایشهای انسانی به جمهوری اسلامی ایران نیز شد، اما وزارت بهداشت و درمان بحق این پیشنهادها را نپذیرفت و اجازه نداد که مردم برای مقاصد آزمایشی شرکتهای ساخت واکسن مورد استفاده قرار گیرند و این اطمینان را به مردم میدهیم که چنین اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد و لازم است هر گونه خبر و اطلاعی در مورد واکسن را از منابع معتبر دریافت کنند.
کاهش 70درصدی مرگ و میرها
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا نیز دیروز در حاشیه جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا آخرین وضعیت بروز و فوتی ناشی از کووید۱۹ در کشور را تشریح کرد و از افزایش شمار شهرهای در وضعیت قرمز بیماری به هفت شهر و همچنین قرار گرفتن ۱۹۲ شهر در وضعیت آبی این بیماری خبر داد.روند بیماری کرونا در ایران بنا به گفته دکتر علیرضا رئیسی به این شکل است که هم اکنون ۸۰ درصد در بستریها و ۷۰ درصد در مرگ و میر کاهش آمار داشتیم و بیشترین موارد ابتلا به کرونا نیز در استان مازندران گزارش شده است و دو استان گلستان و گیلان هم نیاز به مراقبت بیشتر دارند.رئیسی در ادامه گفت: کلیات بحث سند ملی واکسیناسیون کشور امروز (20 دی) مصوب شد. تهیه سند مبتنی بر این است که بر اساس شواهد علمی و بررسیهایی که انجام شد کمیتههای تخصصی، این برنامه را تدوین کردند و بر اساس بار بیماری، میزان شیوع بیماریهای پرخطر و زمینهای هر استان، شهر و شهرستان مشخص شده است و با طبقهبندی که انجام شده تزریق واکسیناسیون در ۴ فاز انجام میشود. رئیسی تصریح کرد: در فاز اول افراد کادر بهداشت و درمان که مستقیماً با بیماران کرونا سر و کار دارند، کسانی که در خانههای سالمندان کار میکنند و همچنین جانبازان شیمیایی، تنفسی و بالای ۵۰ درصد واکسن دریافت میکنند که این فاز تقریباً یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر هستند.
در مورد 411 شهر زرد نیز وضعیت به این منوال است که از امروز دو سوم کارکنان دستگاهها و نهادها باید در محل کارشان حضور پیدا کنند البته دورکاری کارکنان گروه بیماران پر خطر 15 گانه مانند بیماران قلبی و عروقی، دیابتی و افراد بالای 60 سال همچنان ادامه دارد. همچنین بنا به اعلام فرمانده ستاد عملیات مدیریت بیماری کرونا در کلانشهر تهران؛ برگزاری مراسم آیینی و مذهبی مانند نماز جمعه کماکان تعطیل است و برپایی اجتماعات بیشتر از ۳۰ نفر در فضاهای سرپوشیده همچنان در شهرها با وضعیت زرد محدودیت دارد. بهگفته دکتر علیرضا زالی بخشهای حضوری مدارس، دانشگاه ها و حوزههای علمیه کماکان تعطیل است. از سوی دیگر عدم فعالیت مشاغل گروه چهار و ورزشهای سالنی و پربرخورد در شهرهای زرد کماکان ادامه پیدا میکند.
فعالیت کسب و کارها در مناطق آبی
رئیس جمهوری نیز دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا پرهیز از دورهمیها و اجتماعات و رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی را در روند مبارزه با بیماری کرونا در کشور، همچنان ضروری دانست و ضمن ابراز خرسندی از کاهش ۸۰ درصدی آمار بستریها و ۷۰ درصدی آمار فوتیها، در عین حال اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از مواجهه با موج چهارم بیماری را ضروری خواند و گفت: به جمع وضعیت سه گانه قرمز، نارنجی و زرد، وضعیت آبی نیز اضافه شده که در چارچوب آن، در این مناطق همه کسب و کارها فعالیت خود را انجام خواهند داد. بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، دکتر حسن روحانی محور اصلی سخنانش را در رابطه با تأمین واکسن کرونا اختصاص داد و تأکید کرد که دولت همه اقدامات لازم را برای تولید واکسن در داخل و خرید واکسن مطمئن خارجی انجام داده است. دکتر روحانی تهیه واکسن و انجام واکسیناسیون را از مطالبات بحق مردم دانست و افزود: دولت همه تلاش خود را برای تهیه واکسن مورد اعتماد انجام داده، اما همگان بدانند که دولت حدود ۴۰ روز برای انتقال پول مورد نیاز خرید واکسن گرفتار بود و این جنایتی بود که حتی در زمینه تهیه دارو علیه ملت ایران اعمال شد. در عین حال دولت همه اقدامات لازم برای ساخت واکسن داخلی، ساخت واکسن مشارکتی و خرید و واردات واکسن، انجام داده و با وجود محدودیتهای مالی فراوان، در این زمینه با دست باز عمل کرده است.رئیسجمهوری با اشاره به تصویب سند تعیین اولویتها برای واکسیناسیون در برابر کرونا در جلسه دیروز ستاد ملی مقابله با کرونا، اظهار داشت: برای روزی که واکسن در اختیار ما بوده و قرار است واکسیناسیون آغاز شود به یک سند برای تعیین اولویتها نیاز داشتیم که در این جلسه به تصویب رسید و براساس آن، کادر درمانی، کارکنان خانههای سالمندان، جانبازان و معلولین، سالمندان و افراد دارای بیماریهای زمینهای، به ترتیب در اولویتهای اول و دوم دریافت واکسن قرار داشته و برنامه واکسیناسیون باقی آحاد اجتماع نیز در این سند دیده شده است. دکتر روحانی با بیان اینکه مردم نباید در زمینه واکسن به شایعات توجه کنند، تصریح کرد: پیشنهادهایی برای تهیه واکسن و استفاده از آن در جریان آزمایشهای انسانی به جمهوری اسلامی ایران نیز شد، اما وزارت بهداشت و درمان بحق این پیشنهادها را نپذیرفت و اجازه نداد که مردم برای مقاصد آزمایشی شرکتهای ساخت واکسن مورد استفاده قرار گیرند و این اطمینان را به مردم میدهیم که چنین اتفاقی نیفتاده و نخواهد افتاد و لازم است هر گونه خبر و اطلاعی در مورد واکسن را از منابع معتبر دریافت کنند.
کاهش 70درصدی مرگ و میرها
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا نیز دیروز در حاشیه جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا آخرین وضعیت بروز و فوتی ناشی از کووید۱۹ در کشور را تشریح کرد و از افزایش شمار شهرهای در وضعیت قرمز بیماری به هفت شهر و همچنین قرار گرفتن ۱۹۲ شهر در وضعیت آبی این بیماری خبر داد.روند بیماری کرونا در ایران بنا به گفته دکتر علیرضا رئیسی به این شکل است که هم اکنون ۸۰ درصد در بستریها و ۷۰ درصد در مرگ و میر کاهش آمار داشتیم و بیشترین موارد ابتلا به کرونا نیز در استان مازندران گزارش شده است و دو استان گلستان و گیلان هم نیاز به مراقبت بیشتر دارند.رئیسی در ادامه گفت: کلیات بحث سند ملی واکسیناسیون کشور امروز (20 دی) مصوب شد. تهیه سند مبتنی بر این است که بر اساس شواهد علمی و بررسیهایی که انجام شد کمیتههای تخصصی، این برنامه را تدوین کردند و بر اساس بار بیماری، میزان شیوع بیماریهای پرخطر و زمینهای هر استان، شهر و شهرستان مشخص شده است و با طبقهبندی که انجام شده تزریق واکسیناسیون در ۴ فاز انجام میشود. رئیسی تصریح کرد: در فاز اول افراد کادر بهداشت و درمان که مستقیماً با بیماران کرونا سر و کار دارند، کسانی که در خانههای سالمندان کار میکنند و همچنین جانبازان شیمیایی، تنفسی و بالای ۵۰ درصد واکسن دریافت میکنند که این فاز تقریباً یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر هستند.
جهانگیری در مراسم افتتاح پروژههای شهری در تهران:
هیچ نیروگاهی در تهران و کرج از سوخت مازوت استفاده نمیکند
روز گذشته با حضور اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری پروژههای شهری شامل بوستان زندگی در منطقه 12 تهران در محله هرندی و فاز دو بزرگراه شهید نجفی رستگار افتتاح شد و کلنگ آغاز عملیات اجرایی «شارباغ» حضرت فاطمهالزهرا(س) نیز به زمین زده شد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر معاون اول رئیس جمهوری، جهانگیری در این مراسم و بازدید که با حضور شهردار، رئیس شورای شهر و فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا(ص) برگزار شد، با بیان اینکه توسعه پایدار زمانی رخ میدهد که مردم در آن احساس مشارکت و رضایت داشته باشند، از شهرداری تهران خواست برای اداره شهر فضای مشارکت مردم را بیشتر فراهم کند.
معاون اول رئیس جمهوری، افتتاح طرحهایی مانند پروژههای روز گذشته را زمینهساز تحول در زندگی مردم دانست و درعین حال، با طرح این پرسش که چرا با وجود اجرای این کارهای بزرگ، همچنان مشکلات بزرگی نظیر ترافیک و آلودگی هوا در تهران وجود دارد، گفت: به نظر میرسد موازی با این طرحها اقداماتی انجام دادهایم که آثار مثبت طرحهای انجام شده را از بین برده است. جهانگیری درباره مسأله آلودگی هوا نیز با بیان اینکه بنزین و گازوییل مصرفی در کشور از استانداردهای دنیا برخوردار است، تا جایی که در دوران تحریم فرآوردههای نفتی ایران بویژه بنزین مشتریان پروپاقرص خود را دارند، تصریح کرد: درباره موضوع سوزاندن مازوت برای نیروگاهها نیز باید گفته شود که هیچکدام از نیروگاههای تهران، کرج و شهرهای اطراف از سوخت مازوت استفاده نمیکنند. در سال 92 حدود 48 درصد سوخت نیروگاههای کشور از گاز بود، اما امسال با وجود افزایش مصرف خانگی سوخت بیش از 70 درصد نیروگاههای کشور گازی است.
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به ضرورت توجه به حمل و نقل عمومی برای مقابله با آلودگی هوا گفت: باید از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی یاد کنیم که به خاطر اجرای بسیاری از طرحهای بزرگ نظیر مترو تهران حق بزرگی بر گردن کشور دارد، زیرا در شرایطی که بسیاری اجرای مترو را طرحی فانتزی میدانستند، ایشان یک تنه مقابل خیلی از انتقادها ایستاد تا مترو تهران ساخته شود. جهانگیری افزود: متأسفانه تلاش برای تخریب کسانی که با شجاعت، توان و قدرت انجام کارهای بزرگ را دارند و حذف آنان و بدنام کردنشان، قطعاً آینده کشور را به مخاطره خواهد انداخت، روش و سیره آیتالله هاشمی رفسنجانی در حمایت از مدیران برجسته باید تقویت شود.
معاون اول رئیس جمهوری در ادامه، یکی از دلایل ناکامی طرحهای بزرگ شهرداری تهران در سالهای گذشته را نحوه تأمین مالی شهرداری تهران دانست و گفت: دولت امسال لایحه نحوه تأمین مالی شهرداری را تصویب و به مجلس شورای اسلامی فرستاد که امیدواریم بزودی به تصویب نمایندگان نیز برسد. جهانگیری همچنین با اعلام اطمینان به مردم ایران درباره تهیه واکسن و امکانات مورد نیاز برای مقابله با کرونا گفت: مردم ما نباید در مقابله با این بیماری نسبت به مردم دنیا احساس ضعف کنند، ما از همه منابع و امکانات خود استفاده خواهیم کرد تا کسی احساس نکند که دست و پای دولت بسته است. حتماً با شکستی که در سیاست فشار حداکثری امریکا بهوجود آمده مجبور خواهند شد سیاستهای خود را تغییر دهند که شاهد افزایش درآمدهای کشور در ماههای آتی و کاهش فشارها و مشکلات به مردم خواهیم بود. او در پایان بازدید و افتتاح این طرحها نیز با بیان اینکه دولت هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت در اختیار شهرداری تهران به منظور توسعه ناوگان حمل و نقل عمومی قرار داده است، گفت: دولت در اولین سالی که تحریمها برداشته شد 2 میلیارد دلار از محل منابع چین به مترو کلانشهرها اختصاص داد که یک میلیارد دلار آن متعلق به شهرداری تهران بود. جهانگیری با اشاره به برنامهریزی برای خرید و ساخت بیش از 950 واگن مترو افزود: با تصویب ستاد کرونا مقرر شد که برای واردات اتوبوس ساخته و نیمه ساخته به کشور اقدامات لازم انجام شود تا بخشی از نیازهای کلانشهرها هرچه سریعتر برطرف شود در عین حال از تمام ظرفیتهای شرکتهای سازنده اتوبوس برای رفع نیازهای شهری استفاده خواهیم کرد.
گفتنی است بوستان زندگی که روز گذشته افتتاح شد، در زمینی به مساحت 23 هزار متر مربع ساخته شده و از امکاناتی نظیر آمفیتئاتر، فرهنگسرا، دریاچه، مسجد و سالنهای اداری و ورزشی برخوردار است و برای افراد دارای معلولیت هم مناسبسازی شده است. بزرگراه شهید نجفی رستگار نیز به طول 6 هزار و 800 متر از کمربندی شرقی تهران و اتصالدهنده بزرگراه آزادگان به بزرگراه امام رضا(ع) در منطقه 15 شهرداری تهران است که با بهرهبرداری از فاز دوم آن، ضمن کاهش بار ترافیک در بزرگراههای بسیج و آزادگان، ترافیک ورودی جنوب شرق پایتخت به معابر شهری بویژه سه راه افسریه کاهش مییابد. همچنین شارباغ حضرت فاطمه الزهرا(س) که کلنگ ساخت آن به زمین زده شد، عملیات بازآفرینی فضای فوقانی تونل راهآهن تهران ـ تبریز است. این پروژه پس از انتقال خط راه آهن تهران ـ تبریز به زیر زمین در سال 1392، روی بام این تونل در محدودهای به طول تقریبی 9 کیلومتر از میدان شهدای مدافع حرم تا دره رود کن تعریف شده است.
درخواست پارتیبازی
برای شهردار تهران!
پیروز حناچی شهردار تهران هم در گزارشی از اجرای پروژههای دیروز پایتخت گفت: سیاست شهرداری تهران افزایش کیفیت زندگی در کلانشهر تهران و کاهش هزینههای اداره این شهر است. محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران هم گفت: حضور معاون اول را بهعنوان آشتیکنان هیأت دولت با شهردار فرض میکنیم و امید است از فردا با پارتیبازی شما شهردار را در هیأت دولت داشته باشیم.
سردار سعید محمد، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا نیز با بیان اینکه خبر خوبی دارم، گفت: پروژه آزادراه کنارگذر جنوب غرب تهران از آبیک که از ضلع جنوب البرز به تهران عبور میکند و در سه راه چرمشهر به جاده گرمسار میرود آماده بهرهبرداری است که بار ترافیک شرق – غرب را کاهش میدهد و با تقاطعهایی که دارد بار ترافیکی تهران و البرز را بهشدت کاهش میدهد.
معاون اول رئیس جمهوری، افتتاح طرحهایی مانند پروژههای روز گذشته را زمینهساز تحول در زندگی مردم دانست و درعین حال، با طرح این پرسش که چرا با وجود اجرای این کارهای بزرگ، همچنان مشکلات بزرگی نظیر ترافیک و آلودگی هوا در تهران وجود دارد، گفت: به نظر میرسد موازی با این طرحها اقداماتی انجام دادهایم که آثار مثبت طرحهای انجام شده را از بین برده است. جهانگیری درباره مسأله آلودگی هوا نیز با بیان اینکه بنزین و گازوییل مصرفی در کشور از استانداردهای دنیا برخوردار است، تا جایی که در دوران تحریم فرآوردههای نفتی ایران بویژه بنزین مشتریان پروپاقرص خود را دارند، تصریح کرد: درباره موضوع سوزاندن مازوت برای نیروگاهها نیز باید گفته شود که هیچکدام از نیروگاههای تهران، کرج و شهرهای اطراف از سوخت مازوت استفاده نمیکنند. در سال 92 حدود 48 درصد سوخت نیروگاههای کشور از گاز بود، اما امسال با وجود افزایش مصرف خانگی سوخت بیش از 70 درصد نیروگاههای کشور گازی است.
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به ضرورت توجه به حمل و نقل عمومی برای مقابله با آلودگی هوا گفت: باید از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی یاد کنیم که به خاطر اجرای بسیاری از طرحهای بزرگ نظیر مترو تهران حق بزرگی بر گردن کشور دارد، زیرا در شرایطی که بسیاری اجرای مترو را طرحی فانتزی میدانستند، ایشان یک تنه مقابل خیلی از انتقادها ایستاد تا مترو تهران ساخته شود. جهانگیری افزود: متأسفانه تلاش برای تخریب کسانی که با شجاعت، توان و قدرت انجام کارهای بزرگ را دارند و حذف آنان و بدنام کردنشان، قطعاً آینده کشور را به مخاطره خواهد انداخت، روش و سیره آیتالله هاشمی رفسنجانی در حمایت از مدیران برجسته باید تقویت شود.
معاون اول رئیس جمهوری در ادامه، یکی از دلایل ناکامی طرحهای بزرگ شهرداری تهران در سالهای گذشته را نحوه تأمین مالی شهرداری تهران دانست و گفت: دولت امسال لایحه نحوه تأمین مالی شهرداری را تصویب و به مجلس شورای اسلامی فرستاد که امیدواریم بزودی به تصویب نمایندگان نیز برسد. جهانگیری همچنین با اعلام اطمینان به مردم ایران درباره تهیه واکسن و امکانات مورد نیاز برای مقابله با کرونا گفت: مردم ما نباید در مقابله با این بیماری نسبت به مردم دنیا احساس ضعف کنند، ما از همه منابع و امکانات خود استفاده خواهیم کرد تا کسی احساس نکند که دست و پای دولت بسته است. حتماً با شکستی که در سیاست فشار حداکثری امریکا بهوجود آمده مجبور خواهند شد سیاستهای خود را تغییر دهند که شاهد افزایش درآمدهای کشور در ماههای آتی و کاهش فشارها و مشکلات به مردم خواهیم بود. او در پایان بازدید و افتتاح این طرحها نیز با بیان اینکه دولت هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان اوراق مشارکت در اختیار شهرداری تهران به منظور توسعه ناوگان حمل و نقل عمومی قرار داده است، گفت: دولت در اولین سالی که تحریمها برداشته شد 2 میلیارد دلار از محل منابع چین به مترو کلانشهرها اختصاص داد که یک میلیارد دلار آن متعلق به شهرداری تهران بود. جهانگیری با اشاره به برنامهریزی برای خرید و ساخت بیش از 950 واگن مترو افزود: با تصویب ستاد کرونا مقرر شد که برای واردات اتوبوس ساخته و نیمه ساخته به کشور اقدامات لازم انجام شود تا بخشی از نیازهای کلانشهرها هرچه سریعتر برطرف شود در عین حال از تمام ظرفیتهای شرکتهای سازنده اتوبوس برای رفع نیازهای شهری استفاده خواهیم کرد.
گفتنی است بوستان زندگی که روز گذشته افتتاح شد، در زمینی به مساحت 23 هزار متر مربع ساخته شده و از امکاناتی نظیر آمفیتئاتر، فرهنگسرا، دریاچه، مسجد و سالنهای اداری و ورزشی برخوردار است و برای افراد دارای معلولیت هم مناسبسازی شده است. بزرگراه شهید نجفی رستگار نیز به طول 6 هزار و 800 متر از کمربندی شرقی تهران و اتصالدهنده بزرگراه آزادگان به بزرگراه امام رضا(ع) در منطقه 15 شهرداری تهران است که با بهرهبرداری از فاز دوم آن، ضمن کاهش بار ترافیک در بزرگراههای بسیج و آزادگان، ترافیک ورودی جنوب شرق پایتخت به معابر شهری بویژه سه راه افسریه کاهش مییابد. همچنین شارباغ حضرت فاطمه الزهرا(س) که کلنگ ساخت آن به زمین زده شد، عملیات بازآفرینی فضای فوقانی تونل راهآهن تهران ـ تبریز است. این پروژه پس از انتقال خط راه آهن تهران ـ تبریز به زیر زمین در سال 1392، روی بام این تونل در محدودهای به طول تقریبی 9 کیلومتر از میدان شهدای مدافع حرم تا دره رود کن تعریف شده است.
درخواست پارتیبازی
برای شهردار تهران!
پیروز حناچی شهردار تهران هم در گزارشی از اجرای پروژههای دیروز پایتخت گفت: سیاست شهرداری تهران افزایش کیفیت زندگی در کلانشهر تهران و کاهش هزینههای اداره این شهر است. محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران هم گفت: حضور معاون اول را بهعنوان آشتیکنان هیأت دولت با شهردار فرض میکنیم و امید است از فردا با پارتیبازی شما شهردار را در هیأت دولت داشته باشیم.
سردار سعید محمد، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا نیز با بیان اینکه خبر خوبی دارم، گفت: پروژه آزادراه کنارگذر جنوب غرب تهران از آبیک که از ضلع جنوب البرز به تهران عبور میکند و در سه راه چرمشهر به جاده گرمسار میرود آماده بهرهبرداری است که بار ترافیک شرق – غرب را کاهش میدهد و با تقاطعهایی که دارد بار ترافیکی تهران و البرز را بهشدت کاهش میدهد.
تکلیف مصوبات استانی نمایندگان مجلس چیست
ورود بهارستان به حوزه اجرا
- مصوبات نمایندگان در سفرهای استانی با ابهامات و سؤالات حقوقی بسیاری همراه شده است
- همراه با گفتارهایی از غلامعلی جعفرزاده و عزتالله یوسفیان ملا
گــــروه سیاســـــــــی/ سفرهای استانی نمایندگان؛ مجلس یازدهم حالا 7 ماه پس از آغاز به کار خود لیست بلند و بالایی در این زمینه دارد. کمتر هفتهای است که خبری درباره سفر هیأتی از نمایندگان مجلس به یکی از نقاط کشور منتشر نشود. مجلسیها میگویند در این سفرها مشغول جبران «کم کاری» دولت هستند. همانطور که این حرف را به عنوان دلیل تصویب برخی از طرحها هم اعلام کردهاند. اینکه آیا اساساً آن طور که ساکنان بهارستان میگویند، دولت دچار «کم کاری» است یا خیر یک بحث است. اما بحث دیگر مربوط به اقدامات صورت گرفته در این سفرها میشود؛ جایی که هیأتهای مختلف نمایندگان در جلسات خود تصمیمات اجرایی میگیرند. چیزی که یک سؤال قدیمی را پیش میکشد؛ آیا چنین اقداماتی در حیطه وظایف قانونی نمایندگان هست یا خیر؟
آخرین نمونه این سفرها در هفته اخیر به مقصد اردکان در استان یزد انجام شده. جایی که جمع نمایندگان با همراهی نیکزاد، نایب رئیس دوم مجلس تصمیماتی چون تکمیل پروژه محور اردکان-چوپانان و تعریض جاده این مسیر، تبدیل مجوز پارک لجستیک اردکان به دهکده در وزارت راه و شهرسازی ظرف یک ماه، ارسال نتیجه مطالعات ملی و کلیه مجوزها و استعلامهای مورد نیاز برای ساخت شهرک منفصل ۲ هزار هکتاری اردکان ظرف یک ماه و نمونههای دیگری از این را اتخاذ کردهاند. یا در نمونه ای دیگر، جمعی از نمایندگان دو هفته قبل از آن در سفر به شهرستان سبزوار رفع نواقص فرودگاه این شهرستان، تخصیص مبلغ 50 میلیارد ریال از محل اعتبارات تنش آبی شهرهای کشور جهت رفع مشکلات آب و فاضلاب این منطقه، تکمیل پروژه، بهسازی و تعریض چندین جاده، پل و مسیر ارتباطی و نمونههای دیگری از این دست را مصوب کرده بودند.
سالهای زیادی است که افزایش تمایل نمایندگان مجلس برای نقشآفرینی در حوزههای اجرایی مورد انتقاد و بحث جدی قرار دارد. تمایلی که در خیلی از موارد در نهایت منجر به کوتاه آمدن دستگاه اجرایی و به کرسی نشستن حرف نمایندگان مجلس میشود. از جمله در یک نمونه دیگر در آبانماه سال جاری مجمع نمایندگان استان خوزستان علناً تشکیل جلسه دادند و بعد از رأیگیری در نهایت روی یک فرد مشخص برای قرار گرفتن در کرسی مدیرکلی ورزش و جوانان این استان توافق کردند. آن هم در حالی که این اقدام از حقوق قانونی وزیر مربوطه است. هر چند پیشتر هم به کرات نمونههایی از دخالت نمایندگان در عزل و نصب مقامات کشوری، استانی و محلی دولت وجود داشت که حتی منجر به تذکر آنها و طرح سؤال و استیضاح هم میشد، اما تشکیل جلساتی از این دست کمتر سابقه داشت. کما اینکه سفرهای استانی به شکلی که اکنون در مجلس یازدهم رواج پیدا کرده همگی منجر به تصویب مصوباتی در پایان این سفرها برای انجام برخی امور اجرایی مربوط به دستگاههای دولتی میشود هم سابقه چندانی پیش از این نداشته است.
به موازات هیأتهای مختلف نمایندگان، رئیس مجلس هم در این ماهها سرگرم برخی سفرها بود. او روز 17 دیماه در سفر به شهرکرد در همین رابطه گفته بود که «این سفرها براساس اولویتهای مأموریتهای کاری مجلس شورای اسلامی و رویکرد تحولی مجلس در موضوع نظارت میدانی است.» تا همین جای کار هم البته نقدهایی به این اقدامات مجلسیها مطرح است. از جمله محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهوری در روز سوم دیماه در همین رابطه گفته بود: «نظارت بر کار روزمره وزرا را رئیس جمهوری مشخص میکند و وظیفه شخص رئیس جمهوری است که بر کار وزرا نظارت کند؛ البته در قانون در قوه قضائیه برای بازرسی کل کشور نیز نظارتی مشخص شده که ما به آن احترام گذاشته و همکاری میکنیم. اما اینکه هر نماینده مجلس، رئیس یا نایب رئیس مجلس و یا رئیس یک کمیسیون خودش بخواهد به صورت شخصی وزیری را صدا کند و بر آن نظارت کند، یا در سفر به استانها بحثشان این باشد که ما آمدهایم که به پروژهها نظارت کنیم، چیزی در قانون اساسی وجود ندارد. آنهایی که میگویند چنین قانونی هست بند مربوط به آن در قانون اساسی را مطرح کنند.»
با وجود این اما جزئیات سفرهای یاد شده نشان میدهد مسأله حتی یک قدم جدیتر از این ماجرا است، چون حالا پای برخی از مصوباتی در میان است که نه معلوم است بر اساس چه اختیار و مسئولیتهای قانونی اتخاذ شدهاند و نه مشخص است که چه نسبتی با بودجه سالیانه و قوانین و مقررات دیگری از این دست دارند. موضوع دیگر اما پاسخگویی درباره آثار این سفرهاست؛ جایی که در صورت اجرا نشدن هر کدام از این مصوبات، نمایندگان مجلس براحتی میتوانند این موضوع را به «کم کاری» دستگاههای دولتی و اهمال آنها نسبت دهند و در مقابل تحولات مثبت را به پای پیگیری و برنامههای خود بگذارند. علی اصغر احمدی، معاون هماهنگی و پیگیری و امور استانهای دفتر ریاست جمهوری در همین زمینه گلایهای مشابه گلایه واعظی دارد و به «ایران» گفته است: «بر این عقیده هستم که مجلس در حدود وظایف خود، باید بر آنچه تصویب میکند نظارت بکند. اما اینکه برخی دوستان سروقت پروژهها میروند یا میگویند چه کسی فرماندار یا بخشدار یا رئیس فلان اداره باشد، درست نیست. بگذارند خود دولت کارش را انجام دهد.»
آنچه که از ظواهر موضوع به نظر میرسد این است که توقفی در کار این دست سفرها شاهد نباشیم. چرا که اشتیاق مجلسیها برای انجام آن کاملاً جدی است. از همین حالا هم نمایندگان به طور مکرر مقاصد بعدی سفرهای خود را اعلام میکنند و هم از برنامههای رئیس مجلس این گونه به نظر میرسد که سفرهای استانی او ادامه خواهد داشت. مانند بسیاری از تحرکات و اقدامات ماههای اخیر میشود قدری هم بازه زمانی نزدیکی به انتخابات 1400 را عامل مؤثر برای این دست تحرکات و برنامهها دانست اما کسی نمیداند با گذر از آن موعد زمانی، این سفرها و مصوبات آن، بدون برخورداری از چارچوب قانونی مشخصی چه تأثیر تازهای بر روابط دولت و مجلس بر جای میگذارند و چه مناسبات تازهای را شکل خواهند داد. درست در همینجاست که نگرانیها از افزایش مطالبات و توقعاتی که راهکارهای برآورده شدنشان مشخص نیست بروز میکند و زمینه ای خواهد شد برای فشارهای نمایندگان به مسئولان دولتی در سطوح مختلف بر پایه عرف شکل گرفته تازه.
مصوبات استانی نمایندگان، باری بر دوش اقتصاد کشور
غلامعلی جعفرزاده
نماینده ادوار مجلس
نظـــــــــــارت را میتـــــــــــــــــوان مغفولماندهتریــن وظیفـــــــــــه مجلس دانست. وظیفهای که هرچند ابزارهای متعدد و البته به لحاظ ساختار قانونی، قدرتمندی برای ایفای آن در اختیار قوه مقننه وجود دارد اما متأسفانه روش استفاده از این ابزارها چندان کارآمد و مناسب انجام یک نظارت مؤثر نبوده است. از دلایل اصلی این وضعیت دو چیز است؛ یکی برداشت و خوانش نادرست و غلط از این ابزارهای قانونی و دوم به کارگیری آنها در مسیرهای دیگری جز نظارت عمومی که عموماً با اهداف سیاسی یا منطقهای صورت میگیرد.
از مهمترین آسیبهای عملکرد مجالس در ایران افول شأنیت ملی آن و درگیر شدن بیش از اندازه آن با مسائل محلی و اجرایی است که روز به روز تشدید میشود. سفرهای استانی نمایندگان محترم دوره یازدهم هرچند با هدف و شعار افزایش کیفیت نظارت بر امور اجرایی صورت میگیرد اما در واقع همچنان در مسیر افول این کیفیت قرار دارد. چرا که به نظر میرسد این دست برنامهها با کیفیتی که صورت میگیرد، مجلس را یک قدم دیگر به سمت دور شدن از مسائل ملی و درگیری با مسائل محلی سوق میدهد. حضور نمایندگان در استانها و مناطق کشور برای آشنایی آنها با مشکلات قطعاً قدم خیر و مثبتی است به شرطی که در ادامه هم حساب شده رفتار شود. چه اینکه مصوبات در محل در این زمینه یک نقض غرض جدی است. جدای از اینکه معلوم نیست بر اساس چه اختیارات قانونی چنین اقدامی صورت میگیرد.
سفرهای مکرر استانی و مصوبات سریع و پرتعداد در حاشیه این سفرها رسم نامیمونی بود که در دولتهای نهم و دهم پایهگذاری شد. هر چند در ابتدا این کار با تشویقهای متعددی مواجه گشت اما در ادامه بهخوبی مشخص شد که تصمیمات حساب نشده، مطالعه نشده و بدون مبنا، آن هم با تعداد بالا و زیاد نه تنها گرهی از کار مملکت نمیگشاید بلکه میتواند باری روی اقتصاد کشور باشد. چه اینکه هماکنون طرحهای نیمه کاره همان زمان همچنان باری روی دوش اقتصاد هستند. طرحهایی که گاه آنقدر غیر کارشناسی بودند که حتی تکمیل شدنشان هم به سود اقتصاد نیست.
با این اوصاف بهتر بود نمایندگان مجلس اگر واقعاً به فکر نظارت و کمک به دولت هستند، نتایج سفرهای استانی و دیدههای خود را به تهران میآوردند و در کارگروههای مشترکی آنها را در یک ظرف وسیعتر با نگاه ملی میریختند و به تصمیمات کلانتری در سطح نظام تصمیمگیری برای گرهگشایی قدم برمیداشتند. چه آنکه به تجربه میتوان گفت بعید است نتیجه سفرها و مصوبات فعلی چیزی بهتر و بیشتر از سفرهای استانی دولت احمدینژاد برای کشور باشد. مگر اینکه وجه تبلیغاتی آن برای برخی افراد مهم به نظر برسد. در نهایت نیز مضاف بر این باید افزود که وجه حقوقی این مصوبات نیز مسأله مهمی است که یک مجلس قانونمدار باید برای آن توجیه و دلیل قانونی داشته باشد.
مصوبه یا قول و قرار؟
عزتالله یوسفیان ملا
نماینده ادوار مجلس
هر استانی از دو نوع بودجه برخوردار است؛ نوع اول بودجه استانی است که هرچند وقت یکبار به پروژههای آن استان اختصاص مییابد و نوع دوم آن بودجه ملی است که میزان و نحوه هزینهکرد آن، در قانون سالیانه ذکر شده است. در سفرهای استانی نمایندگان مجلس که در دوره یازدهم با نام نظارت میدانی انجام میشود و در چند روز گذشته هم شدت بیشتری پیدا کرده، مشخص نیست منابع مالی مصوبات از کجا تأمین شده است. اما هرچه باشد، یعنی این گونه نیست نمایندهای که به سفر میرود همراه خود پول ببرد. پروژه مورد نظر نمایندگان اگر از اعتبار کافی برای ساخت برخوردار است، از همان هزینه میشود و اگر هم برخوردار نیست، نمایندگان برای زمانهای دیگری وعده تحقق آن را میدهند که معلوم نیست نتیجهای دربر خواهد داشت یا خیر؟ بنابراین بهتر است تصمیمات نمایندگان در سفرهای استانی، پیش از اینکه قالب مصوبه به خود بگیرد، با درخواست تأمین اعتبار از دولت کلید بخورد. مثلاً بگویند که چنین پروژهای برای فلان شهر یا استان مورد نیاز است و از دولت درخواست اعتبار و تخصیص آن را کنند. اگر دولت پول داشته باشد که ردیف بودجه به آن اختصاص خواهد داد در غیر این صورت هیچ کاری انجام نخواهد شد ولو اینکه مصوبه نمایندگان را همراه خود داشته باشد. در دورههای گذشته که نمایندگی مردم را برعهده داشتم، زمانی که برای بازدید به روستاها میرفتم از ابتدا پول را آماده میکردم. سؤال میکردم که آیا به اینجا ردیف بودجه اختصاص یافته یا خیر؟ و آیا میتوانید برای چنین پروژه این میزان پول تخصیص دهید یا نه. اگر با درخواست ما موافقت میکردند، نیازمندیهای آن روستا تبدیل به مصوبه میشد. در غیر این صورت، نه در همان زمان اقدامی صورت میگرفت و نه وعده تخصیص در آینده برای هیچ پروژهای داده میشد. همه اقدامات ما به شرایط بودجه بستگی داشت.
حال که نمایندگان هر بار از مصوبات استانی خود میگویند، اگر بدون اطلاع از بودجه موضوعی را صورتجلسه کنند تنها نام درخواست و قول و قرار به خود میگیرد. پس بهتر است که قبل از اعزام به سفر از بودجه و اعتبارات با خبر شده و اساساً ببینند که پولی وجود دارد و بعد نسبت به انجام آن اقدام کنند.
طبیعی است که بخشی از اقدامات هر نمایندهای، از سر تلاش برای تبلیغات فراهم سازی حضور خود در انتخابات بعدی است. بجز نمایندههای تهران و شهرهای بزرگ که با قرار گرفتن در لیستی که مورد اقبال باشد رأی میآورند، نمایندگان شهرستانها با هر پروژهای که به تصویب میرسانند یک نگاهشان برای آینده و صندوقهای رأی دوره بعد است و در این دوره هم هیچ نماینده از این قاعده مستثنی نیست.
آخرین نمونه این سفرها در هفته اخیر به مقصد اردکان در استان یزد انجام شده. جایی که جمع نمایندگان با همراهی نیکزاد، نایب رئیس دوم مجلس تصمیماتی چون تکمیل پروژه محور اردکان-چوپانان و تعریض جاده این مسیر، تبدیل مجوز پارک لجستیک اردکان به دهکده در وزارت راه و شهرسازی ظرف یک ماه، ارسال نتیجه مطالعات ملی و کلیه مجوزها و استعلامهای مورد نیاز برای ساخت شهرک منفصل ۲ هزار هکتاری اردکان ظرف یک ماه و نمونههای دیگری از این را اتخاذ کردهاند. یا در نمونه ای دیگر، جمعی از نمایندگان دو هفته قبل از آن در سفر به شهرستان سبزوار رفع نواقص فرودگاه این شهرستان، تخصیص مبلغ 50 میلیارد ریال از محل اعتبارات تنش آبی شهرهای کشور جهت رفع مشکلات آب و فاضلاب این منطقه، تکمیل پروژه، بهسازی و تعریض چندین جاده، پل و مسیر ارتباطی و نمونههای دیگری از این دست را مصوب کرده بودند.
سالهای زیادی است که افزایش تمایل نمایندگان مجلس برای نقشآفرینی در حوزههای اجرایی مورد انتقاد و بحث جدی قرار دارد. تمایلی که در خیلی از موارد در نهایت منجر به کوتاه آمدن دستگاه اجرایی و به کرسی نشستن حرف نمایندگان مجلس میشود. از جمله در یک نمونه دیگر در آبانماه سال جاری مجمع نمایندگان استان خوزستان علناً تشکیل جلسه دادند و بعد از رأیگیری در نهایت روی یک فرد مشخص برای قرار گرفتن در کرسی مدیرکلی ورزش و جوانان این استان توافق کردند. آن هم در حالی که این اقدام از حقوق قانونی وزیر مربوطه است. هر چند پیشتر هم به کرات نمونههایی از دخالت نمایندگان در عزل و نصب مقامات کشوری، استانی و محلی دولت وجود داشت که حتی منجر به تذکر آنها و طرح سؤال و استیضاح هم میشد، اما تشکیل جلساتی از این دست کمتر سابقه داشت. کما اینکه سفرهای استانی به شکلی که اکنون در مجلس یازدهم رواج پیدا کرده همگی منجر به تصویب مصوباتی در پایان این سفرها برای انجام برخی امور اجرایی مربوط به دستگاههای دولتی میشود هم سابقه چندانی پیش از این نداشته است.
به موازات هیأتهای مختلف نمایندگان، رئیس مجلس هم در این ماهها سرگرم برخی سفرها بود. او روز 17 دیماه در سفر به شهرکرد در همین رابطه گفته بود که «این سفرها براساس اولویتهای مأموریتهای کاری مجلس شورای اسلامی و رویکرد تحولی مجلس در موضوع نظارت میدانی است.» تا همین جای کار هم البته نقدهایی به این اقدامات مجلسیها مطرح است. از جمله محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهوری در روز سوم دیماه در همین رابطه گفته بود: «نظارت بر کار روزمره وزرا را رئیس جمهوری مشخص میکند و وظیفه شخص رئیس جمهوری است که بر کار وزرا نظارت کند؛ البته در قانون در قوه قضائیه برای بازرسی کل کشور نیز نظارتی مشخص شده که ما به آن احترام گذاشته و همکاری میکنیم. اما اینکه هر نماینده مجلس، رئیس یا نایب رئیس مجلس و یا رئیس یک کمیسیون خودش بخواهد به صورت شخصی وزیری را صدا کند و بر آن نظارت کند، یا در سفر به استانها بحثشان این باشد که ما آمدهایم که به پروژهها نظارت کنیم، چیزی در قانون اساسی وجود ندارد. آنهایی که میگویند چنین قانونی هست بند مربوط به آن در قانون اساسی را مطرح کنند.»
با وجود این اما جزئیات سفرهای یاد شده نشان میدهد مسأله حتی یک قدم جدیتر از این ماجرا است، چون حالا پای برخی از مصوباتی در میان است که نه معلوم است بر اساس چه اختیار و مسئولیتهای قانونی اتخاذ شدهاند و نه مشخص است که چه نسبتی با بودجه سالیانه و قوانین و مقررات دیگری از این دست دارند. موضوع دیگر اما پاسخگویی درباره آثار این سفرهاست؛ جایی که در صورت اجرا نشدن هر کدام از این مصوبات، نمایندگان مجلس براحتی میتوانند این موضوع را به «کم کاری» دستگاههای دولتی و اهمال آنها نسبت دهند و در مقابل تحولات مثبت را به پای پیگیری و برنامههای خود بگذارند. علی اصغر احمدی، معاون هماهنگی و پیگیری و امور استانهای دفتر ریاست جمهوری در همین زمینه گلایهای مشابه گلایه واعظی دارد و به «ایران» گفته است: «بر این عقیده هستم که مجلس در حدود وظایف خود، باید بر آنچه تصویب میکند نظارت بکند. اما اینکه برخی دوستان سروقت پروژهها میروند یا میگویند چه کسی فرماندار یا بخشدار یا رئیس فلان اداره باشد، درست نیست. بگذارند خود دولت کارش را انجام دهد.»
آنچه که از ظواهر موضوع به نظر میرسد این است که توقفی در کار این دست سفرها شاهد نباشیم. چرا که اشتیاق مجلسیها برای انجام آن کاملاً جدی است. از همین حالا هم نمایندگان به طور مکرر مقاصد بعدی سفرهای خود را اعلام میکنند و هم از برنامههای رئیس مجلس این گونه به نظر میرسد که سفرهای استانی او ادامه خواهد داشت. مانند بسیاری از تحرکات و اقدامات ماههای اخیر میشود قدری هم بازه زمانی نزدیکی به انتخابات 1400 را عامل مؤثر برای این دست تحرکات و برنامهها دانست اما کسی نمیداند با گذر از آن موعد زمانی، این سفرها و مصوبات آن، بدون برخورداری از چارچوب قانونی مشخصی چه تأثیر تازهای بر روابط دولت و مجلس بر جای میگذارند و چه مناسبات تازهای را شکل خواهند داد. درست در همینجاست که نگرانیها از افزایش مطالبات و توقعاتی که راهکارهای برآورده شدنشان مشخص نیست بروز میکند و زمینه ای خواهد شد برای فشارهای نمایندگان به مسئولان دولتی در سطوح مختلف بر پایه عرف شکل گرفته تازه.
مصوبات استانی نمایندگان، باری بر دوش اقتصاد کشور
غلامعلی جعفرزاده
نماینده ادوار مجلس
نظـــــــــــارت را میتـــــــــــــــــوان مغفولماندهتریــن وظیفـــــــــــه مجلس دانست. وظیفهای که هرچند ابزارهای متعدد و البته به لحاظ ساختار قانونی، قدرتمندی برای ایفای آن در اختیار قوه مقننه وجود دارد اما متأسفانه روش استفاده از این ابزارها چندان کارآمد و مناسب انجام یک نظارت مؤثر نبوده است. از دلایل اصلی این وضعیت دو چیز است؛ یکی برداشت و خوانش نادرست و غلط از این ابزارهای قانونی و دوم به کارگیری آنها در مسیرهای دیگری جز نظارت عمومی که عموماً با اهداف سیاسی یا منطقهای صورت میگیرد.
از مهمترین آسیبهای عملکرد مجالس در ایران افول شأنیت ملی آن و درگیر شدن بیش از اندازه آن با مسائل محلی و اجرایی است که روز به روز تشدید میشود. سفرهای استانی نمایندگان محترم دوره یازدهم هرچند با هدف و شعار افزایش کیفیت نظارت بر امور اجرایی صورت میگیرد اما در واقع همچنان در مسیر افول این کیفیت قرار دارد. چرا که به نظر میرسد این دست برنامهها با کیفیتی که صورت میگیرد، مجلس را یک قدم دیگر به سمت دور شدن از مسائل ملی و درگیری با مسائل محلی سوق میدهد. حضور نمایندگان در استانها و مناطق کشور برای آشنایی آنها با مشکلات قطعاً قدم خیر و مثبتی است به شرطی که در ادامه هم حساب شده رفتار شود. چه اینکه مصوبات در محل در این زمینه یک نقض غرض جدی است. جدای از اینکه معلوم نیست بر اساس چه اختیارات قانونی چنین اقدامی صورت میگیرد.
سفرهای مکرر استانی و مصوبات سریع و پرتعداد در حاشیه این سفرها رسم نامیمونی بود که در دولتهای نهم و دهم پایهگذاری شد. هر چند در ابتدا این کار با تشویقهای متعددی مواجه گشت اما در ادامه بهخوبی مشخص شد که تصمیمات حساب نشده، مطالعه نشده و بدون مبنا، آن هم با تعداد بالا و زیاد نه تنها گرهی از کار مملکت نمیگشاید بلکه میتواند باری روی اقتصاد کشور باشد. چه اینکه هماکنون طرحهای نیمه کاره همان زمان همچنان باری روی دوش اقتصاد هستند. طرحهایی که گاه آنقدر غیر کارشناسی بودند که حتی تکمیل شدنشان هم به سود اقتصاد نیست.
با این اوصاف بهتر بود نمایندگان مجلس اگر واقعاً به فکر نظارت و کمک به دولت هستند، نتایج سفرهای استانی و دیدههای خود را به تهران میآوردند و در کارگروههای مشترکی آنها را در یک ظرف وسیعتر با نگاه ملی میریختند و به تصمیمات کلانتری در سطح نظام تصمیمگیری برای گرهگشایی قدم برمیداشتند. چه آنکه به تجربه میتوان گفت بعید است نتیجه سفرها و مصوبات فعلی چیزی بهتر و بیشتر از سفرهای استانی دولت احمدینژاد برای کشور باشد. مگر اینکه وجه تبلیغاتی آن برای برخی افراد مهم به نظر برسد. در نهایت نیز مضاف بر این باید افزود که وجه حقوقی این مصوبات نیز مسأله مهمی است که یک مجلس قانونمدار باید برای آن توجیه و دلیل قانونی داشته باشد.
مصوبه یا قول و قرار؟
عزتالله یوسفیان ملا
نماینده ادوار مجلس
هر استانی از دو نوع بودجه برخوردار است؛ نوع اول بودجه استانی است که هرچند وقت یکبار به پروژههای آن استان اختصاص مییابد و نوع دوم آن بودجه ملی است که میزان و نحوه هزینهکرد آن، در قانون سالیانه ذکر شده است. در سفرهای استانی نمایندگان مجلس که در دوره یازدهم با نام نظارت میدانی انجام میشود و در چند روز گذشته هم شدت بیشتری پیدا کرده، مشخص نیست منابع مالی مصوبات از کجا تأمین شده است. اما هرچه باشد، یعنی این گونه نیست نمایندهای که به سفر میرود همراه خود پول ببرد. پروژه مورد نظر نمایندگان اگر از اعتبار کافی برای ساخت برخوردار است، از همان هزینه میشود و اگر هم برخوردار نیست، نمایندگان برای زمانهای دیگری وعده تحقق آن را میدهند که معلوم نیست نتیجهای دربر خواهد داشت یا خیر؟ بنابراین بهتر است تصمیمات نمایندگان در سفرهای استانی، پیش از اینکه قالب مصوبه به خود بگیرد، با درخواست تأمین اعتبار از دولت کلید بخورد. مثلاً بگویند که چنین پروژهای برای فلان شهر یا استان مورد نیاز است و از دولت درخواست اعتبار و تخصیص آن را کنند. اگر دولت پول داشته باشد که ردیف بودجه به آن اختصاص خواهد داد در غیر این صورت هیچ کاری انجام نخواهد شد ولو اینکه مصوبه نمایندگان را همراه خود داشته باشد. در دورههای گذشته که نمایندگی مردم را برعهده داشتم، زمانی که برای بازدید به روستاها میرفتم از ابتدا پول را آماده میکردم. سؤال میکردم که آیا به اینجا ردیف بودجه اختصاص یافته یا خیر؟ و آیا میتوانید برای چنین پروژه این میزان پول تخصیص دهید یا نه. اگر با درخواست ما موافقت میکردند، نیازمندیهای آن روستا تبدیل به مصوبه میشد. در غیر این صورت، نه در همان زمان اقدامی صورت میگرفت و نه وعده تخصیص در آینده برای هیچ پروژهای داده میشد. همه اقدامات ما به شرایط بودجه بستگی داشت.
حال که نمایندگان هر بار از مصوبات استانی خود میگویند، اگر بدون اطلاع از بودجه موضوعی را صورتجلسه کنند تنها نام درخواست و قول و قرار به خود میگیرد. پس بهتر است که قبل از اعزام به سفر از بودجه و اعتبارات با خبر شده و اساساً ببینند که پولی وجود دارد و بعد نسبت به انجام آن اقدام کنند.
طبیعی است که بخشی از اقدامات هر نمایندهای، از سر تلاش برای تبلیغات فراهم سازی حضور خود در انتخابات بعدی است. بجز نمایندههای تهران و شهرهای بزرگ که با قرار گرفتن در لیستی که مورد اقبال باشد رأی میآورند، نمایندگان شهرستانها با هر پروژهای که به تصویب میرسانند یک نگاهشان برای آینده و صندوقهای رأی دوره بعد است و در این دوره هم هیچ نماینده از این قاعده مستثنی نیست.
شبکههای اجتماعی اکانتهای ترامپ را مسدود کردند
تحریم تحریمگر
آقای تحریم در امریکا تحریم میشود. توئیتر حساب کاربری دونالد ترامپ را به صورت دائم مسدود کرد؛ با کاری که توئیتر کرد و مسدود کردن دائمی اکانتش - realDonaldTrump- گامی مهم برای محروم کردن ترامپ از مهمترین تریبون خود برداشته شد. به دنبال یورش مرگبار عصر چهارشنبه به کنگره، توئیتر حساب ترامپ را به مدت ۱۲ ساعت تعلیق کرده بود، اما این بار با این استدلال که «خطر تحریک بیشتر خشونت» دارد، حساب کاربری او از دسترس خارج کرد. در بیانیه توئیتر آمده است: «با توجه به وقایع وحشتناک این هفته، ما روز چهارشنبه روشن کردیم که تخلفات تازه از قوانین توئیتر میتواند بهطور بالقوه به چنین اقدامی منجر شود.» یورونیوز خبر داده علت حذف حساب کاربری ترامپ در توئیتر دو توئیتی بوده که او بعد از ظهر روز جمعه همرسان کرده بود. توئیتر این دو توئیت را در جهت «تجلیل از خشونت» ارزیابی کرده و گفته است که آنها در تناقض با خط مشی و سیاست این شرکت هستند.
چنانکه دویچه وله نوشته ترامپ در چهار سال گذشته با بیش از ۸۸ میلیون فالوئر، دو میلیارد دلار سود برای شرکت توئیتر داشته است اما از این امکان محروم شده و چنانکه گفته قصد دارد از پلتفرم دیگری استفاده کند. ترامپ گفته که توئیتر نسبتی با آزادی بیان ندارد و به همراه «دموکراتها و افراطیون چپگرا» درصدد ساکت کردن او هستند اما او شبکه اجتماعی مختص خودش را در آینده راهاندازی خواهد کرد و ساکت نخواهد شد.
مارک زاکربرگ، صاحب فیسبوک هم روز پنجشنبه اعلام کرده بود که حساب شخصی رئیس جمهور امریکا در فیسبوک را برای مدت نامحدود «حداقل برای دو هفته آینده» یعنی تا مراسم تحلیف جو بایدن مسدود میکند. صفحه فیسبوک دونالد ترامپ ۳۵ میلیون عضو داشته است.
ترامپ برای دو هفته دیگر در اینستاگرام هم نمیتواند پست بگذارد. او در اینستاگرام ۲۵ میلیون فالوئر داشت.
رئیس جمهور عاشق تحریم دیگر کشورها امروز در کشور خود تحریم میشود. تا حدی که صدایش را هم میبندند. رئیس جمهوری که چون وضعیت او را در کشورش «ناپایدار» میدانند و حتی رئیس مجلس نمایندگان گفته شرایط به خاطر وضعیت «عدم تعادل روانی» رئیس جمهوری خطرناک است، نگران دسترسی او به کدهای هستهای هستند و گفته شده «گامهایی برای جلوگیری از حمله هستهای به دستور ترامپ» برداشته شده است. دموکراتها البته میخواهند با طرح استیضاح ترامپ و در صورتی که مجلس سنا رأی موافق دهد، ترامپ را قانوناً از امکان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ و فعالیت در مناصب انتخابی محروم کنند؛ تحریمی مادامالعمر از بازگشت به مصادر قدرت.
تحریم رئیس جمهور امریکا نشان میدهد که قدرت شبکههای اجتماعی بیش از قدرت دموکراسی است و یا حداقل اینکه همگام با آن پیش می رود. شبکههای اجتماعی در شرایط امروز نشان میدهند که حتی یک رئیسجمهور همانند ترامپ را میتوانند محدود و تحریم کنند، قدرتی که نشان از اهمیت رسانه در دنیای امروز دارد.
صفحات 4 و 17 را بخوانید
چنانکه دویچه وله نوشته ترامپ در چهار سال گذشته با بیش از ۸۸ میلیون فالوئر، دو میلیارد دلار سود برای شرکت توئیتر داشته است اما از این امکان محروم شده و چنانکه گفته قصد دارد از پلتفرم دیگری استفاده کند. ترامپ گفته که توئیتر نسبتی با آزادی بیان ندارد و به همراه «دموکراتها و افراطیون چپگرا» درصدد ساکت کردن او هستند اما او شبکه اجتماعی مختص خودش را در آینده راهاندازی خواهد کرد و ساکت نخواهد شد.
مارک زاکربرگ، صاحب فیسبوک هم روز پنجشنبه اعلام کرده بود که حساب شخصی رئیس جمهور امریکا در فیسبوک را برای مدت نامحدود «حداقل برای دو هفته آینده» یعنی تا مراسم تحلیف جو بایدن مسدود میکند. صفحه فیسبوک دونالد ترامپ ۳۵ میلیون عضو داشته است.
ترامپ برای دو هفته دیگر در اینستاگرام هم نمیتواند پست بگذارد. او در اینستاگرام ۲۵ میلیون فالوئر داشت.
رئیس جمهور عاشق تحریم دیگر کشورها امروز در کشور خود تحریم میشود. تا حدی که صدایش را هم میبندند. رئیس جمهوری که چون وضعیت او را در کشورش «ناپایدار» میدانند و حتی رئیس مجلس نمایندگان گفته شرایط به خاطر وضعیت «عدم تعادل روانی» رئیس جمهوری خطرناک است، نگران دسترسی او به کدهای هستهای هستند و گفته شده «گامهایی برای جلوگیری از حمله هستهای به دستور ترامپ» برداشته شده است. دموکراتها البته میخواهند با طرح استیضاح ترامپ و در صورتی که مجلس سنا رأی موافق دهد، ترامپ را قانوناً از امکان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ و فعالیت در مناصب انتخابی محروم کنند؛ تحریمی مادامالعمر از بازگشت به مصادر قدرت.
تحریم رئیس جمهور امریکا نشان میدهد که قدرت شبکههای اجتماعی بیش از قدرت دموکراسی است و یا حداقل اینکه همگام با آن پیش می رود. شبکههای اجتماعی در شرایط امروز نشان میدهند که حتی یک رئیسجمهور همانند ترامپ را میتوانند محدود و تحریم کنند، قدرتی که نشان از اهمیت رسانه در دنیای امروز دارد.
صفحات 4 و 17 را بخوانید
جشننامهای برای سالروز تولد علی رفیعی
دست مریزاد آقای رفیعی
همراه با گفتارهایی از اکبر زنجانپور، مسعود دلخواه، رامتین شهبازی، اصغر دشتی، مهرداد ضیایی، حمید پورآذری، زمان وفاجویی ، رویا تیموریان، مریم سعادت، حسن معجونی، عباس غفاری، افسانه ماهیان، گلاب آدینه، افشین هاشمی و رحمت امینی
محسن بوالحسنی
خبرنگار
شاید بیراه نباشد اگر علی رفیعی را یکی از آخرین بازماندگان غولهای زیبای تئاتر ایران بدانیم؛ یکی از همانها که طی دهههای مختلف، حضور و اثرشان چیزی علیحده و شگرف، به تئاتر ایران اضافه کرد و با حضور چهرههایی چون او امروز تئاتری داریم با شان و شخصیت و البته که این شان و شخصیت ساده به دست نیامده است. رفیعی یا به قول تئاتریها، دکتر علی رفیعی (که امروز پا به هشتاد و دو سالگی میگذارد) 22 دی ماه سال ۱۳۱۷ در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در همان اصفهان ادامه داد و بعد از این دوران رفت پی فوتبال. بله؛ آقای رفیعی دروازهبان تیم فوتبال شاهین بود و این فوتبالیست بودن را تا سال 1336 ادامه داد و اتفاقا با یک بورسیه ورزشی راهی پاریس شد تا بخت خود در ورزش را با «اسکی» امتحان کند. بخت اما علیالظاهر با او یار نبود چون سال 1338 در حال اسکی روی رشتهکوههای آلپ زمین خورد و پایش دچار آسیب و شکستگی شدید شد و یکسره اسکی و ورزش را در مرحله قهرمانی کنار گذاشت. این دوره اما تبدیل به دورهای سرنوشتساز برای علی رفیعی و البته آینده تئاتر ایران شد و احتمالا خیلیها بروز چنین بلایی که سبب خیر شد را شکر میکنند؛ چون همینها باعث شد علی رفیعی با یک چرخش صدوهشتاد درجهای مسیر زندگیاش را عوض کند و برود سمت علوم انسانی و برای تحصیل در رشته جامعهشناسی در سوربن نامنویسی کند. سوربن اما دیگر رشتهکوههای آلپ نبود که رفیعی را زمین بزند. اینبار او روی ریل موفقیت حرکت کرد و لیسانس و فوقلیسانس جامعهشناسیاش را از همین دردانه دانشگاههای اروپا گرفت. در حینوبین همین روزگار بود که بعد از آشنا شدن با یک کمپانی فیلمسازی، بختاش را در بازیگری آزمود و کمکم داشت به گمشدهای که همیشه درونش داشت، نزدیکتر میشد. بازیگری قدمهای مکاشفه او را به پاتوقهای مهم تئاتری پاریس کشاند و کمی نگذشت که خود را در دورههای بازیگری که در مؤسسه بازیگری «شارل دولن» پاریس برگزار میشد، یافت و آقای رفیعی از همینجا تبدیل به یکی از شاگردان خوب «ژاک لوکوک» معروف شد و قدمقدم تمامی مدارک ممتاز بازیگری را بهدست آورد. رفیعی دیگر گمشدهای نداشت؛ گمشده دیروزش که در دروازهبانی فوتبال و یا اسکی روی برف سراغش را میگرفت، حالا در گرمای صحنه مسخ و مسحورش کرده بود و تمام وجودش را درمینوردید. کمی بعد از دریافت مدارک معتبر بازیگری، بهعنوان دستیار کارگردان در «تئاتر ملی فرانسه» مشغول بهکار شد و همزمان بعد از ثبتنام در دانشگاه بینالمللی تئاتر پاریس، از رشته تئاتر در دانشگاه سوربن هم فارغالتحصیل شد و دکترایش را از همین دانشگاه بزرگ و معتبر گرفت و دیگر شد دکتر علی رفیعی. ماندن در فرنگ و آموختن کافی بود. وقتش بود به ایران برگردد و از تجربههایش بگوید و بیاموزد و بسازد و تحولی در تئاتر نو ایران ایجاد کند که تاتیتاتیهای اولش را تجربه میکرد. پس سال ۱۳۵۳ به ایران برگشت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. دو سال بعد یعنی سال ۱۳۵۵ رئیس تئاترشهر تهران شد اما یک سال بعد از این سمت استعفا داد و رفت تا رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک تهران باشد. همیشه یکی از خواستهها و دغدغههایش «تشکیل گروهی تازه از دانشجویان تئاتر» بود، در کارگاههایی که چند و چون و کیفیتاش را فقط آنها که رفتهاند و تجربه کردهاند، میدانند. این مساله همیشگیاش بود. کار کردن با جوانها. از همین گروهها و کارگاهها بود که طول سالیان سال، بازیگران شاخص بسیاری تربیت شدند که امروز بر صحنههای خوش میدرخشند و البته اکثرشان هم هر آنچه آموختهاند و هستند را مدیون همراهی و آموختن در کنار رفیعی میدانند. عالیجناب علی رفیعی نه فقط کارگردان تئاتر و سینما و تلویزیون، که یک نقاش، یک طراح صحنه نیز هست آنهم در اعلاترین شکل خودش. طراح و نقاش و شاعری که هر کس یک بار پای آثارش بنشیند، احتمالاً تا روزها و مدتها مسخ و محو شکوه صحنههایی که او خلق کرده خواهد بود. رفیعی حالا قدم به 82 سالگی میگذارد و همه اینها که مختصر گفتیم از او چهرهای یگانه بخشیده که در ذهن اهل نمایش، بهعنوان آخرین بازمانده از نسل غولهای شریف، زیبا و بزرگی تصویر میشود که تئاتر بیاو حتماً چیزی که نه، چیزها کم داشت و حالا تئاتر با او، بسیار چیزها دارد که یقینا شایسته قدرشناسیهاست. آنچه در پی میآید منباب همین قدرشناسی در روز تولد دکتر علی رفیعی است و دوستان و دوستدارانش کلماتی به اعتبار او روی کاغذ آوردهاند و تولد مبارکی گفتهاند. آنچه میخوانید جشننامهایست برای مردی که آنچه در «خانه برناردا آلبا» اتفاق افتاد را بر صحنه نقاشی کرد، تنهایی «یرما» را به روایت نشست و چندین و چند اثر دیگر از جمله «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی» را به تاریخ تئاتر سنجاق کرد؛ آثاری که نام بردن از همهشان صفحهها میطلبد و مجالها.
انعکاسی از لورکا
اکبر زنجانپور
بازیگر تئاتر و سینما
آشنایی من با دکتر علی رفیعی به سالهای 49 و50 برمیگردد درست همانزمانی که تازه از فرانسه به ایران برگشته بودند و در طول تمام این سالها نزدیکی، رابطه بسیار خوب و صمیمی با او داشتهام و حضورش را همیشه مغتنم دانستهام. رفیعی آدم درجه یک و بینظیری است که نمیشود او را آنچنان با کسی مقایسه کرد؛ کسی است شبیه به خودش.
کارگردانی که تمام آنچه در ذهن دارد و میخواهد روی صحنه ببرد را میبینند و سعی میکند به هر شکلی شده آنچه میبیند و تصور میکند برای صحنهاش را با بازیگر، طراح صحنه و همه و همه طوری جا بیندازد که دقیقاً همان را روی صحنه ببیند و نتیجه این وسواسهای بسیار را میشود در نهایت در شکوه محضی بر صحنه ببینیم.
پیش از آنکه با او در «شازده احتجاب» همکاری کنم کارهایش را در قامت یک تماشاگر وسواسی دیده بودم و هر وقت قصد میکردم بروم و کاری از او را تماشا کنم درست و دقیق میدانستم که کجا میروم و قرار است با چه چیز هیجانانگیزی روبهرو شوم. نگاه و دنیای او را بهخوبی میشناختم و خوب یادم هست سال 1351 سرباز بودم و از پادگان بیرون زدم تا بروم «آنتیگونه»اش را ببینم و واقعاً شرح آن شیفتگی و شکوهی که با دیدن این اثر، همان زمان، به من دست داد غیرقابل توصیف است.
یا «کابوسها و خاطرات یک جامهدار» که من اولین اجرایش را سالها پیش دیدم و آنهم همینقدر باشکوه و دیدنی بود. هیچوقت دلیل انتخابم برای بازی در نقش «شازده احتجاب» را از او نپرسیدم اما به نظر خودم به لحاظ صورت و حالات چهره من این انتخاب اتفاق افتاده بود و نتیجه هم چیزی شد که او میخواست و خواست او، اصولاً با آن وسواس و نگاه ویژهای که دارد خواستی متفاوت و نتیجهای متفاوت و متمایز از دیگران است.
رفیعی کارگردانی سختگیر است که به بازیگر سخت میگیرد تا کنه و ریشه او را بیرون بریزد و بهترین بازی را از او بگیرد و اتفاقاً این یکی از نقطههای قوت و تمایز علی رفیعی است.
کارگردان باید سخت بگیرد وگرنه که بازیگرفتنهای باریبههر جهت و نگاه سرسری به جزئیات یک اثر، هرگز نمیتواند معرف کارگردان بزرگی مثل او باشد. رفیعی را باید با شعرهای لورکا شبیه دانست. کارهای او پر از طبیعت جاری در روح زمانه است.
در کارهای او همه چیز با فکر و اندیشه قبلی انتخاب شده و از صحنه بگیریم تا بازیگران و... همه چیز سر جای خودش قرار گرفته آنهم به بهترین شکل ممکن. برای او سینما و تئاتر شاید آنچنان تفاوتی نکند چون در هر دو این حوزهها، رفیعی باید آنچه را در ذهن دارد عملیاتی کند و به آن برسد و با خلاقیت ویژهای که دارد پلان به پلان یک فیلم، یا صحنه به صحنه یک نمایش را طراحی و اجرا کند.
اینکه میگویم آثار او را باید با لورکا شبیه دانست اتفاقاً از همینجا منشعب میشود. در شعر لورکا، تماماً رنگ وجود دارد و درخت و طبیعت و زندگی و در آثار نمایشی علی رفیعی هم همینطور. گویی رفیعی تکرار یا نه، بهتر است بگوییم انعکاسی ناب از آثار لورکاست.
در نهایت باید به این نکته اشاره کنم که برای من، بهعنوان کسی که همیشه خود را تئاتری دانسته و میداند علی رفیعی یک موهبت است که باید قدرش بیش از اینها دانسته شود تا باز هم آثاری بسازد با شکوه که به اندام تئاتر و نمایش ما قدرت و توان و ظرفیت اضافه کند و از همینجا و همین فرصت، صمیمانه آرزوی سلامت برایش دارم و امیدوارم هر روز پرتوان و پرتوانتر باشد.
چند خط برای معلم صحنهها
مسعود دلخواه
کارگردان
علی رفیعی یکی از ستونهای معتبر، مهم و تأثیرگذار تئاتر ایران است و شاعرصحنهها.
بهدلیـــــــل نـــوع زیباشناسی که او در اندیشه و ذهن خود دارد و همزمان طراحی صحنهای که خود به عهده میگیرد، مخاطب تقریباً در تمامی آثار او با یک نوع شکوه و شاعرانگی مواجه میشود و این نوع تفکر و ایده و اجرا او را به کارگردانی منحصربه فرد تبدیل کرده که خودش میتواند به تنهایی مانند یک دانشگاه نسلی را تربیت کند و آن نسل هم بهواسطه همین آموختهها ببالد و ادامه بدهد؛ همانطور که گفته شد مخاطب در آثار علی رفیعی به وضوح شاهد هماهنگی درخشانی بین میزانسن، طراحی صحنه و بازیها و حتی متن است که این هماهنگیها فضای دلنشین و تأثیرگذاری ایجاد میکند که مخاطب تا مدتها در ذهن خود حتی با آن درگیر خواهد بود و از آن لذت خواهد برد.
این شاعرانگی را در اغلب کارهای او میتوان دید، علیالخصوص در نمایشهای اخیرش که بسیار چشمگیر و چشمنواز است و تنها از استادی مثل او چنین شکوه و جبروتی را میشود انتظار داشت.
رفیعی استاد مسلم تئاتر است و اگر چه من مستقیم با او کار نکردهام یا افتخار شاگردیاش را نداشتهام اما زمانی که دانشجوی دانشگاه هنرهای دراماتیک بودم همیشه از او به عنوان یک معلم درجه یک، بسیار آموختهام. امیدوارم سایهاش همیشه بر سر تئاتر ما مستدام باشد و این مسیری که او در پیش گرفته، الگویی برای دیگران نیز باشد؛ منظورم از مسیر، همکاری درخشان و نزدیکی است که او طی سالهای اخیر با نسل جوان داشت و دارد و سعی میکند آموزههای خود را به آنها منتقل کند؛ برای تئاتر ما وجود چنین ستونهایی و ارتباطشان با نسل جدید، بسیار مغتنم است و امیدوارم هر چه بیشتر و بهتر این اتفاق بیفتد، چرا که آن را برای تئاتر کشور بسیار ضروری و بایسته میدانم. امیدوارم کسانی که از نزدیک شاگرد او هستند یا برایش بازی میکنند از این فرصت نهایت استفاده را ببرند و آموختههایشان را به نسل بعد انتقال دهند. تولد شاعر صحنهها را به همه اهل تئاتر و خودشان تبریک میگویم و آرزو میکنم بازهم شاهد کارهای درخشانشان بر صحنه باشیم.
آن مبل سرخ رنگ
رامتین شهبازی
استاد دانشگاه و منتقد تئاتر
نگاه دکتر علی رفیعی در دراماتیزه کردن تاریخ او را در دسته هنرمندانـــــــــی قرار میدهد که سعی دارند از منظر تاریخ نگاری جدید به جامعه خود نظر افکنند. البته که در این انگاره «تاریخ» از معنای ظاهری و تکراری خود فراتر میرود. یعنی هرگونه خوانش اجتماعی میتواند در دل این مطالعه تاریخی طبقهبندی شود. یکی از این نگاهها برای من که هیچ گاه فراموش نمیشود و در خاطره تصویریام باقیمانده، نمایش شازده احتجاب است. صحنه نمایش شازده احتجاب یکسره سیاه رنگ است. فضایی که از زندگی شازده بر میآید و دائم در چشم و ذهن مخاطب فرو میرود. تصویری که ذهن و چشم مخاطب را به «تماشا» میخواند. اما نکته اینجاست که ناگهان مبلی قرمز رنگ در مرکز صحنه توجه را به خود جلب میکند. جایی که شازده معمولاً روی آن مینشیند و بهتر گفته باشم «زندگی» میکند. این مبل همان رنگ قرمزی است که فضا را میشکند. خشونتی که از دل سیاهی هم «از» شازده و هم «بر» شازده نمایان میشود. این همان شکاف تاریخ است. همان جایی که شازده را وا میدارد تا در برابر زور مقاومت کند و این خود ظلمی میشود بر دیگران. جایی که «اکبر زنجانپور» شازده را روایت نمیکند، بلکه زندگی او را در دل تاریکی نمایان میکند و این همان زیبایی شناسی روایت در اجراست که دکتر علی رفیعی در طول اجراهایی که در این سالیان داشته، نگاه به آن را حفظ کرده و آن را اثر به اثر قوام بخشیده است. دیگر سیاهی تنها نیست. سیاهی در دل سرخی و سرخی در دل سیاهی تصویر میشود. استعارهای که زیبایی میآفریند و زیبایی که استعاره آفریده است.
کاش بیوقفه بسازید
اصغر دشتی
کارگردان تئاتر
آقای دکتر رفیعی عزیز؛ بهانه اول این نوشته تولد شماست و بیشک برای تئاتر ما میمون و خوشآهنگ و خوش تصویر و خوش میزانسن بوده است این تولد. اگر شما بهدنیا نیامده بودید حتماً چیزی کم بود و ما متوجه زشتیهایی نمیشدیم که بارها و بارها در صحنه ساختهایم. شما سخت هستید. سختترین کارگردانی که دربارهاش شنیدهام. اما محصول سختگیریهای شما چه خوش منظره و خوش معناست.کاش هر سختگیری از هرسو در این دیار منجر به چنان منظره وارستهای میشد. گاهی با خود تخیل کردهام که اگر مردم در پیادهروهای شهر چونان بازیگران خوش استایل شما راه بروند و دستها و صورتهایشان را آرام به حرکت درآورند، یا اگر چونان بازیگران خوش صدای شما گفتوگوهایشان را رد و بدل کنند، شهر چه زیباتر میشود و آنوقت تئاتر باید بایستد و شهر را تماشا کند. گاهی خیال کردهام چگونه توانستهاید زشتیهای تاریخ از قتل امیرکبیر گرفته تا جنایات آقامحمدخان را چنان بر صحنه بنشانید که از آن حجم زشتی و خشونت، شاعرانگی بر صحنه نقش ببندد. کاش ما هم میتوانستیم چونان شما از تاریخ نه چندان زیبایمان، چنان تصاویر دلنشین بسازیم و امید و رمق، به تاریخ سرشار از ناامیدی و بیرمقی (آن هم با منظره زیبا) بازگردانیم. کاش بیوقفه بسازید و به تاریخ معاصر نزدیک شوید. به ما نزدیکتر، نسل جوان در قلبش زشتیهایی از تاریخ نهفته دارد که کاش شما این زشتیها را هم در شکوه و زیبایی صحنههایتان بسازید. تصاویری از اجتماعهای تک رنگ و رنگارنگ، تصاویری از مرگها، تصاویری از امیدهای پیدرپی ناامید شده. شما خوب میتوانید در صحنه سرعت جهان را تغییر دهید. صحنههای شما نگاه ما را بر کژیهایی که در سرعت طبیعت و زمان با شتابی بالا از مقابل چشمانمان میگذرند، دقیق میکنند؛ کژیهایی که در بمباران سرعت و خبر گم میشوند. دکتر رفیعی نازنین؛ شما خیلی خوب لباس میپوشید. شما شیک و خوشپوش بودهاید همیشه. شما شبیه بقیه تئاتر ما لباس نمیپوشید. شما شبیه تئاترهای خودتان لباس میپوشید. یعنی ما وقتی میخواهیم پز خوشتیپی و زیبایی تئاتر را بدهیم، نام و تصویر شما را احضار میکنیم. من دوست داشتم تئاتر ما چونان شما خوشتیپ بود و شیک پوش؛ اما نیست چون تئاتر ما محتاج است و هنوز بینیازی را تجربه نکرده است. اصلاً نمیدانیم که در این ناعدالتی جهان باید بینیازی را تجربه کند یا نه. تئاتر ما فقر را بیش از بینیازی تجربه کرده و آنقدر به فقرش عادت کرده که گاهی شعارگونه بابت فقر دائمیاش تحسین شده و زیست فقیرانهاش شده افتخارش. میدانید دکتر جان! تئاتر ما هنوز در حال تعریف خودش است برای وزرا و وکلا، هنوز لازم دارد بگوید مهم است و بخشی از فرهنگ است و باید به یاریاش بشتابند. نمیدانم این نیاز به تعریف و بازتعریف تئاتر خارج از صحنه و در سخنرانیها و بیانیهها از کی و کجا شروع شد؟! اما میدانم فرآیند معنا باختگی غریبی طی کردهاست. مگر میشود کسی چون شما در تئاتر کشوری «یک روز خاطره انگیز برای دانشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «شازده احتجاب»، «خانه برناردا آلبا»، «شکار روباه»، «یرما»، «رومئو و ژولیت»، «در مصر برف نمیبارد»، «خاطرات و کابوسهای یک جامه دار...» و... را روی صحنه برده باشد و هنوز ما نیاز داشته باشیم خودمان را و حرفهمان را برای کسانی غیر از خود ما تعریف و بازتعریف کنیم. در واقع باید کسانی که ما در حال تعریف خودمان برایشان هستیم، آنها خودشان را برای ما تعریف کنند. پس چرا همه چیز برعکس است؟! ببخشید وسط تبریک تولدتان در مورد چیزهای دیگر حرف زدم، اما باور بفرمایید تولد شما مرا یاد همین چیزها میاندازد. یاد غروری با شکوه، از وجود کسی چون شما که فراموشاش کردهایم. تولدتان بر ما مبارک. زنده و پایدار باشید.
حسرت یک گروه ثابت تئاتری
مهرداد ضیایی
بازیگر تئاتر
در طول تاریخ همواره نخبههایی متولد شدهاند که تأثیری شگرف بر جامعه و و دوره خود گذاشتهاند و از آنان بهعنوان انسانهای جریان ساز و پیشرو نام میبرده میشود و دکتر علی رفیعی بیشک یکی از بزرگان این عرصه است. کسی که تمامی عمر پربارش را صرف آموختن و آموزش و خلق زیبایی کرده است. بیشک این مرد بزرگ، شانس زندگی من و تعدادی از همنسلانم بود که سال 1371 در محضر او آموختیم و چه خوب که این آموزش به شکل یکی از اصولیترین روشها یعنی «کارگاههای اجرایی» اتفاق افتاد. در تمامی این سالها همواره دغدغه اصلی و مهم دکتر رفیعی، داشتن یک گروه ثابت تئاتری و یک مکان مشخص برای خلق آثار نمایشی بوده است که صد افسوس هرگز اتفاق نیفتاده است و هر دوره کسی با هزار قول و وعده آمده و رفته و نتیجهای نداده است. این جمله همیشگی دکتر رفیعی که «کارهای نکرده من خیلی بیشتر از کارهای به سرانجام رسیده است» غم فقدان این گروه ثابت را فریاد میزند و نمایان میکند. امید که سایه دکتر علی رفیعی سالهای طولانی بر سر ما و تئاتر این سرزمین مستدام باشد و این آرزو تحقق یابد. تولدتان مبارک دکتر علی رفیعی عزیز.
چند خط از بزرگی
حمید پورآذری کارگردان و نویسنده تئاتر
استاد؛ در زمانهای که کوتاه قامتان تلاش میکنند اهالی تئاتر را تبدیل به آدمهای متوسط کنند، شما همچنان بزرگی میکنید. بهشما نگاه میکنیم ما و شما یاد میدهید به ما، که چگونه میتوان بزرگ شد، بزرگ بود و بزرگ ماند؛ و ما باور میکنیم که به پشتوانه بودن شما میشود متوسط نبود... استادم؛ علی رفیعی.
تقریباً یا تحقیقاً مسأله این است
زمان وفاجویی
دستیار کارگردان
علی رفیعی بهدلیل استعداد ویژه، نبوغ، زیست متفاوتِ انتخابی و تلاشهای فراوان توانسته در نوع نگرش، گونه زیباییشناسی، رویکرد و نتیجه کار در جایگاهی منحصر به فرد و دور از دسترس قرار گیرد. او با گیرندههای حسی فوقالعاده قوی، محیطش را به منشأ الهام خود و با دانش انبوهش این دریافتها را به خلقهایی بهغایت تأثیرگذار و جاویدان تبدیل میکند. تحلیل و بررسی آثار و شخصیت او در این مجال نمیگنجد و من تنها به ذکر دو خصوصیت او اکتفا میکنم. خصوصیت اول که به نظرم بسیار مهم و ساختاری است، نگاه تحقیقی و نه تقریبی او به پدیده هنر است. او به همان محکمی کلمه در علم، تحقیقاً در مسیر خلق حرکت میکند و همکاری با او هم باید در همین مسیر و شکل انجام پذیرد. خصوصیت دوم اعتقاد راسخ و نهادینه شده در او راجع به گروه و کارگروهی است. رفیعی در عین حال که نفر اول و تنها تصمیمگیر نهایی است اما از تکتک اعضای گروه انتظار دارد که بهعنوان عناصری فعال، پویا و خلاق باشند تا در فرآیند همکاری، تألیفی خلاقانه رقم بخورد. او بجد معتقد است نطفه خلاقیت در چنین گروهی بسته میشود و با همکاری بزرگ میشود و در نهایت به دنیا میآید. رفیعی تحقیقاً یکی از نوادر هنر این سرزمین محسوب میشود که نیاز است پیرامون اندیشهها و آثارش بررسیهای فراوان و همهجانبهای شود تا بتوانی به تمامی یا حداقل تا جایی که ممکن است با شناخت او قد و قامت هنر نمایش خود را بالاتر و بالاتر ببریم.
گلاب آدینه
بازیگر تئاتر
صحنهها دلتنگ شمایند. تولدتان بسیار میمون و مبارک.
دنیایی سلامتی همراهتان باد
دکترِ رنگها و عکسها
افشین هاشمی
بازیگر و کارگردان تئاتر
صحنهی کوچک را به بلندای قامتِ خودش میسازد
دیوارها بلند، جامهها بلند، تصاویرِ کشیده؛
همچون چشماندازی به پهنای کویر و دشت
و بر سرتاسرش رنگ میپاشد؛
فیروزهای و اُخرایی و عنّابی، چونان باغی پر میوه
و شمایلِ آدمها،
تراشیده همچون پیکرههای باستان
هرآنچه فرسوده یا کاسته را بهبود میبخشد،
رنگینش میکند، و به صحنه برمیگرداند
او دکترِ رنگها و عکسهاست
مردی که برای آموختن آمد
رحمت امینی
نمایشنامهنویس و کارگردان
علی رفیعی را من از زمان دانشجویی میشناسم و با کارهایش از همان دوره آشنایی به هم رساندم و بیاغراق جذب او و دنیایش شدم. علیحده از کارگردانی و مسائلی مربوط به این دست، ارزش و اعتبار رفیعی را در آموزش نسلی میدانم که بعدها از کارگاهها و کارهای او به تئاتر ایران معرفی شدند و الحق بیشتر آنها بسیار خوش درخشیدند و تبدیل به چهرههایی درخشان شدند که نام آوردن از همه آنها بسیار وقتگیر خواهد بود اما این روی سکه علی رفیعی را هرگز نباید فراموش کرد که او معلم بینظیری نیز در تئاتر هست و جزو آن دست معدود از بزرگانی است که میخواهند تئاتر ایران بیپشتوانه هنری و فرهنگی نماند. رفیعی از جمله استادانی است که بلافاصله افراد مستعد را شناسایی و با خود به تمرینات گروهی میبرد و آنها را برای ایفای نقش روی صحنه بزرگ آماده میکند و هر آنچه باید به آنها بیاموزد را میآموزد و هیچ خساستی در این مسأله ندارد.. خود من طی چندساله اخیر از دکتر رفیعی بسیار الگو گرفتم که بیایم و در کنار بازیگران بزرگ، از چهرههای مستعد و تازهنفس استفاده کنم و نکته اینجاست که ما چنین الگو و روش و منشی را در تئاترمان بسیار کم داریم و معطوف میشود به چهرههای شاخص معلممآبی مثل دکتر رفیعی که توانستند چند نسل تئاتر ایران را به لحاظ بازیگر و حتی دیگر عوامل صحنهای تأمین کنند و پرورشدهنده باشند. کسی مثل او اگر چه در دانش نظری بسیار شاخص و در کار کارگردانی نیز شکل و شمایل سبک ویژه خود را دارد اما یک بهاصطلاح کلاس و روش شخصی نیز دارد که شامل همه اینها میشود که به آن اشاره شد. پس میتوان گفت بزرگترین خصلت او بخشیدن دانش بدون ذرهای امساک است و رفیعی از آندست آدمهایی نیست که بخواهد چیزی را پیش خود نگه دارد و به کسی انتقال ندهد. بازی گرفتنهای متفاوت او از بازیگران را در کارهای مختلف حتماً به یاد داریم که مثلاً یکیاش بازی بود که از سیامک صفری در «شکار روح» گرفت یا بازیهایی که از حسن معجونی و دیگران به نفع آنچه در ذهن داشت گرفت. رفیعی با اینکه کارگردانیست که از او به عنوان شاعر صحنهها یاد میکنند اما همان طور که گفته شد او را باید معلمی بیبدیل دانست که عطش آموختن و راه و روش نشان دادن به جوانها در رگ و پوست و خون او جریان دارد و انگار که میداند برای چه رسالتی پا به این عرصه گذاشته است و این رسالت، برای تئاتر ما رسالتی میمون و مبارک بوده است همچون که تولدش بر عرصه کره خاکی.
رنج و سرمستی در غنا و فقر
رویا تیموریان
بازیگر
دکتر علی رفیعی هم یکی از ویژهترین چهرهها در تئاتر سرزمین ماست و بیشک جزو آن دسته از بزرگانی که به عقیده من دیگر تکرار نخواهد شد. او مجموعهای از زیباشناسی، آگاهی، دانش، بینش و عشق به تئاتر را در خود جمع کرده و البته در این مجموعه بدون تردید، عشق به جامعه و فرهنگ، وسعت وسیعی در دل او دارد که کنار آنها زیست میکند. اولینبار که قرار بود با او همکاری کنم، خوب به خاطر دارم که همه میگفتند رفیعی بیشتر از هر چیزی به صحنه و زیبایی صحنه اهمیت میدهد و بازیگرانش را در دکوری که در ذهن دارد، به شکلی عجیب و غریب و البته درست و هوشربا میچیند و این مسأله را شاخصترین ویژگی کارگردانی او میدانستند؛ اما از آنجا که من همیشه سعی میکنم از تجربیات شخصی خودم بهره ببرم تا صحبت دیگران، در دو کاری که با او افتخار همکاری داشتم اتفاقاً این نظریه به نظرم رد شده آمد. گمان من این است که دکتر رفیعی آنقدر نسبت به صحنه، تاریخ، لباس، تئاتر و بخشهای دیگر هنری محیط و مشرف است که بیشک این اشراف به زیبایی بصری صحنه و دیگر موتیفهای نمایش نیز میانجامد و یکی از همینها توجه به حضور درست بازیگران و شخصیتهای مدنظر، در اثر و بازی گرفتن از آنها به بهترین شکل ممکن است. وسواسی که او نسبت به بدن، بیان و حرکت بازیگر دارد را در کمتر کارگردانی میشود سراغ گرفت. در تازهترین تجربه همکاریام با دکتر علی رفیعی یعنی «خانه برناردا آلبا» اتفاقاً ارادت و شیفتگی من به شیوه کار این کارگردان کهنه کار و یگانه بیشتر از پیش هم شد. انرژی، عطش و اشتیاق نهفته و دلبستگی او نسبت به متن و موضوعی که قرار بود روی صحنه ببرد واقعاً آدمی را سر ذوق میآورد و البته حیرت زده میکرد. هر روز با انبوهی از اطلاعات و کتابهای جدید و به روز میآمد و میخواست بیشتر و بیشتر به کنه داستان برسد و همه اینها به انرژی عجیبی در او ختم میشد که این انرژی به سایر گروه هم منتقل میشد و همگی میدانستند و باور میکردند که چقدر در کار مسئولیت دارند و چقدر باید همراه با رفیعی، وارد دنیای زیباشناسی او شوند و از رنگ و موسیقی و حرکت و بدن و پرداخت و نشانهشناسیها چیزی بیاموزند و درک کنند. رفیعی سعی میکند برای گروه این فضا را آماده کند تا بازیگرانش جستوجوگرانی باشند که در این دنیای پر راز و رمز و پر از جادو، به آنچه او از دل متن میخواهد برسند. او نه چیزی را به بازیگر دیکته میکند و نه آنچنان چیزی از پیش کامل و بدونتغییر وجود دارد؛ اگر چه قطعاً او با تبحر و تسلط، پلانی کلی از آنچه میخواهد را در ذهن و اندیشه دارد اما بازیگرانش را به بیرون از خود میکشد و در این مسیر آنها را همراهی میکند تا به مسیرهای باشکوهی که در نظر دارد برسند. کار با دکتر رفیعی اصلاً کار آسانی نیست مگر کسانی که عاشق هستند و بیشترین وقت خود را با او میگذرانند چون کار او، در کار کارگاهی طولانی تعریف میشود و همیشه بین آدمها و چهرههای بسیار میگردد تا استعدادهایی جدید را کشف کند و بسیاری از بازیگران مطرح تئاتر و تصویر ما که امروز چهرههایی شاخص و تأثیرگذار هستند از او آموختهاند و همه این دستپروردههای هنر رفیعی چیزی تازه از کلاس علی رفیعی را به عرصه بازیگری آوردهاند. بد نیست گریزی به تجربه بازی در «برناردا آلبا»یی داشته باشم که در آن ایفاگر نقش «برناردا» بودم. دکتر هربار چیزی تازه با خود میآورد و یکبار هم ترجمه جدیدی با خود آورده بود و با ذوق و شوق فراوان آن را با ما درمیان گذاشت و طبیعی است که این کار، به کسی مثل من که خودش به هزاران دلیل عاشق لورکاست، کمک فراوانی کرد تا مثل یک کلید به راز و رمزهای جدیدی از نقش برسم. رویا تیموریان بدون شک در فاصله نمایشهای «عروسی خون» تا «خانه برناردا آلبا» بسیاربسیار از علی رفیعی آموخت و بیراه نیست اگر بگویم بسیار خوشحالم که این فرصت را داشتم تا در کنار او نقشی را روی صحنه نقاشی کنیم و لذتی بینهایت ببریم از چنین کاری. آرزو میکنم و امیدوارم که علی رفیعی، این یگانه گوهر تئاتر ایران زمین بتواند تا دیرزمان همچنان آثاری را بر صحنه خلق کند و ما نیز در هر جایگاه و جایی لذت ببریم از حضور چون اویی و امیدوارم و آرزو دارم که قدر او و امثال او بخوبی دانسته شود؛ چهبسا بسیار بزرگان بودهاند که در طول حیاتشان آنچنان قدر ندیدند و به دلایل مختلف مراقبتی آنگونه که در شأن آنهاست، از آنها نشده است. در پایان باز به این نکته اشاره میکنم که دکتر علی رفیعی یک مجموعه است. مجموعهای از درک و دریافت و شناخت فرهنگ و رنگ و موسیقی و البته در کنار همه اینها دیدی بسیار شگفتانگیز و زیباشناسانهای که نشانهاش را میشود در تمامی آثارش دید و درک کرد. او با همه اینها دری را به روی ما باز میکند که این در، کلید، ابتدا و اجازه ورود ما به دنیا
رفیعی است.
داستان مردی که هرگز نایستاد
مریم سعادت
بازیگر تئاتر
اولین بار ســــــال 74-75 بــــــــرای بازی در نمایش «عروسی خون» دعوت شدم و با خودم فکر کردم بهبه چه سعادتی که قرار است اولین کار غیرعروسکیام را با کارگردانی قَدَر مثل علی رفیعی تجربه کنم و چه چیزی از این بهتر. وقتی وارد گروه شدم و شکل کارش را از نزدیک دیدم اولش بسیار ترسیدم اما بعد به خودم گفتم یا همین الان از این در بیرون میروی، یا میمانی و کار یاد میگیری. ماندم. کار بعد «رمئو و ژولیت»، کار بعد «شازده احتجاب» بود. هر بار بیشتر به قصد یادگرفتن آمدم. زبان بدن، بازیگری روی صحنه بزرگ، طراحی صحنه کاربردی، طراحی لباس برای کمک به ایستایی بازیگران روی صحنه و همه نیز در نهایت زیبایی و ایدهآلترین شکل ممکن. هر جلسه تمرین دکتر رفیعی برای من کلاس درس بود و سالها گذشت. او البته بین چند اجرای نمایش، دو فیلم سینمایی هم ساخت که من در هر دو بازی کردم و بعد دوباره چند تئاتر دیگر؛ تا «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی.» وقتی بهعنوان «مهدعلیا» انتخاب شدم به قول جوانهای امروز ذوقمرگ شدم. با یک تمرین طولانی چندماهه به استقبال اجراها رفتیم. باز دیدم تمام جلسات تمرین بیش از گذشته برایم کلاس درس است و چقدر از او میآموزم و میداند و چقدر هنوز برایم این جلسات تازگی دارد و چقدر تفکر بهروزی دارد و چطور صحنههایی که بهظاهر برایمان به نتیجه رسیده بود و به قول معروف بسته بودیمش دوباره اصلاح میشدند؛ حتی در نمایش تازهترین کارش «خانه برناردا آلبا» که روی صحنه رفت. طی این بیست و چند سال همکاری با دکتر علی رفیعی فهمیدم توفیق همکاری با کارگردانی داشتم که هرگز ذهن سیالش جایی نایستاد و آرام نگرفت. بیهیچ اغراقی باید بگویم در این مدت هرچه درباره تئاتر آموختهام از او بوده است. به بودنش افتخار میکنم و تولدش را هزاران بار تبریک میگویم و برای خودم آرزو میکنم دوباره بتوانم کنارش کار کنم و بیاموزم. او بر تارک هنر این سرزمین نامی جاودانه خواهد ماند.
داستان دلچسبی از دهه هفتاد
حسن معجونی
کارگردان و بازیگر تئاتر
داستان جذاب آشنایی من با دکتر علی رفیعی به اواخر دهه شصت برمیگردد اما از انتهای همین دهه و ابتدای دهه هفتاد بود که از نزدیک با این مرد بزرگ آشنا شدم و تمام روز و روزگارم در دهه هفتاد با او به سر شد و بیراه نیست اگر بگویم تمام این یک دهه را با او زندگی کردم. اغراق نیست اگر بگویم او بزرگترین معلم من در زندگیام بود و هست همچنان و خواهد بود و در وهله اول هر جا و به هر بهانه، مثل امروز و اینجا فرصتی پیش میآید از او پیش همه باید بگویم و بنویسم که من قدردان این همه سال هستم و هر آنچه از او آموختم. دکتر رفیعی نه فقط برای من که به عقیدهام او یکی از بزرگترین معلمهای تاریخ ایران در حوزه نمایش است و همینجا با صمیمیترین کلمات میخواهم تولدش را تبریک بگویم و آرزوی سعادت و سربلندی و عمری باعزت داشته باشم همانطور که تا امروز بوده است. همانطور که اشاره شد دهه هفتاد را باید برای من یکی که نه، مهمترین دهه زندگیام به حساب آورد. شاید به این دلیل واضح که اصلاً شخصیت و کاراکتر هنری من در همان سالها شکل گرفت و از همان سالهای آموزش دیدن و کنار دکتر رفیعی بودن به امروز رسید. تمام این دهه هفتاد، من را صرفاً یاد یک نفر میاندازد. نام معلمی بزرگ مثل دکتر علی رفیعی که تمام امروزهای مرا شکل داد و حال و هواهای مرا به امروز و آنچیزی که امروز هستم رساند. دههای که از ابتدا تا انتها، تنها و تنها با دکتر رفیعی کار کردم. پیشنهادهایی میآمد برای بازی یا... اما من هیچکدام را نپذیرفتم و خودم را صرفاً معطوف به این حضوری که کنار علی رفیعی داشتم کردم و اتفاقاً این از آن جمله تصمیمهایی است که نه تنها از اتخاذشان پشیمان نیستم؛ بلکه خوشحالم که چنین کار درستی انجام دادم. در طول همین دهه هفتاد بود که افتخار همکاری در پنج ،شش کار با دکتر رفیعی که یک کار تلویزیونی هم بین شان بود و همه اینها کل کارهایی است که من در آن روزگار انجام دادم و از این بابت هم به خودم میبالم وهم میدانم آن دهه هفتاد چه تأثیر شگرفی در آینده من داشت. دهه هفتاد برای من، دهه یاد گرفتن بود، دهه شروع اتفاقهای بزرگ. من گروه را از همان زمان فهمیدم و درک کردم و در گروه زندگی کردم تا امروز بتوانم گروهی مثل «لیو» داشته باشم و همه اینها را مدیون دکتر علی رفیعی میدانم و هر آنچه از او آموختم. مدیون مردی که بیاغراق میتوانم بگویم باسلیقهترین کارگردان تئاتر ایران است و خوش به حال ما که میتوانیم بگوییم تولدت مبارک مرد بزرگ.
شاعر صحنهها
عباس غفاری
نویسنده و منتقد تئاتر
شــــاید اگر یک اتفــاق به ظاهر ساده در کوههای آلــــپ نمیافتاد، تئاتر ایران یکی از مهــــــــــــمترین کارگردانهـــــــــــا و طراحان صحنه خود را نداشت. علی رفیعی جوان که با بورس ورزشی به فرانسه میرود هنگام اسکی، در کوههای آلپ سقوط میکند و همان اتفاق ساده و شاید تلخ، مسیر زند گیاش را تغییر میدهد تا در «سوربن» جامعهشناسی بخواند وسپس به مدرسه بازیگری «شارل دولن» برود تا آنچه مقدر بوده بشود. بیشک رفیعی را میتوان مینیاتوریست صحنههای تئاتر نامید. گویی تولد و زندگی در اصفهان باعث شده تا هزاران تصویر زیبا از معماری باشکوه و نقش و نگارهای فریبنده فرشها و منبتکاریها بر ناخودآگاه ذهن او تأثیر بگذارند تا هربار روی صحنه نقشی بزند ماندگار. میزانسنهای دکتر علی رفیعی مانند تصاویر زیبا و ماندگار نقاشان ایتالیایی و اسپانیایی و... است؛ پراز ظرافت، شاعرانگی و جزئینگری. کافی است یک شیء یا یک عنصر دیگر را از میزانسنهای او کم کنید تا متوجه اوج ظرافت در چینش او شوید. تفاوتی هم نمیکند که نمایشی که کارگردانی میکند مذهبی باشد مثل «یادگار سالهای شن» یا نمایشی از لورکا باشد مثل «عروسی خون» و «یرما» یا حکایت پیامبری درمصر مثل «درمصر برف نمیبارد»، یا حتی عاشقانهای از شکسپیر، یعنی «رومئو وژولیت» یا نقد خودکامگی دیکتاتورها در «شکار روباه»، «خاطرات یک جامهدار...» شاید نقدی اجتماعی باشد مثل «جنایت ومکافات»، «کلفتها» یا هر نمایشنامه دیگری... او نگاه زیبایی شناسانه و امضای خود را روی آن اثر حک میکند. از این وجه میتوان رفیعی را یک کارگردان مؤلف دانست و چه خوشبخت است نسل من که توانست و میتواند مینیاتورهای چشمنواز دکتر علی رفیعی را بر صحنههای تئاتر ببیند. میلادتان مبارک شاعر صحنهها.
وجود مبارک دردانه نمایش ایران
افسانه ماهیان
بازیگر و کارگردان تئاتر
او به نوشتن مدیحه یا ستایشنامه و تقدیرهایی از این دست نیازی ندارد چون بیتردید علی رفیعی یکی از دردانههای هنر نمایش در این سرزمین است. با اینهمه روز و تاریخ بهدنیا آمدن و تولد او باعث میشود تا یکبار دیگر کسی مثل من، به این بهانه، به خودش نهیب بزند و خودش را مؤاخذه کند. در این نهیب و مؤاخذه است که اصولاً غمگین و دلتنگ میشوم به دلایلی که یکیش همین است که میگویم و پرسشی در خود دارد: چرا این همه بیگانگی و فاصله بین نسلها بیداد میکند؟ یا این سؤال که این همه خودخواهی و خودپسندی نسل امروز نسبت به ریشههایش، در این مرز پرگهر از کجا سرچشمه میگیرد؟ یا بلندبلند با خودم این سؤال را تکرار میکنم که «این همه قدر ناشناسی و غفلت ما در کجا ریشه دارد.» این سؤالات و بسیار سؤال دیگر را به هر بهانهای و در روز تولد کسی مثل علی رفیعی بزرگ، با صدای بلند با خود تکرار و مرور میکنم که یادم نرود که اگر هنر و ایستادگی کسی و کسانی مثل او نبود، اثری از ما وجود نداشت و امروز و امروز ما هم نبودیم. به همین دلیل است که اتفاقاً باید شاکر و مفتخر باشیم که در دوره و زمانهای زندگی و زیست میکنیم که کسی مانند علی رفیعی هم زیست میکند و ما میتوانیم با او همنفس باشیم و زیر آسمانی که او نفس میکشد و در زمینی که او هنرآفرینی میکند و خلق، زندگی کنیم و این چیز کمی نیست. کم نیست حضور وجود شخصیت درجه یکی مثل دکتر علی رفیعی که همواره و همیشه مبارک است.
خبرنگار
شاید بیراه نباشد اگر علی رفیعی را یکی از آخرین بازماندگان غولهای زیبای تئاتر ایران بدانیم؛ یکی از همانها که طی دهههای مختلف، حضور و اثرشان چیزی علیحده و شگرف، به تئاتر ایران اضافه کرد و با حضور چهرههایی چون او امروز تئاتری داریم با شان و شخصیت و البته که این شان و شخصیت ساده به دست نیامده است. رفیعی یا به قول تئاتریها، دکتر علی رفیعی (که امروز پا به هشتاد و دو سالگی میگذارد) 22 دی ماه سال ۱۳۱۷ در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در همان اصفهان ادامه داد و بعد از این دوران رفت پی فوتبال. بله؛ آقای رفیعی دروازهبان تیم فوتبال شاهین بود و این فوتبالیست بودن را تا سال 1336 ادامه داد و اتفاقا با یک بورسیه ورزشی راهی پاریس شد تا بخت خود در ورزش را با «اسکی» امتحان کند. بخت اما علیالظاهر با او یار نبود چون سال 1338 در حال اسکی روی رشتهکوههای آلپ زمین خورد و پایش دچار آسیب و شکستگی شدید شد و یکسره اسکی و ورزش را در مرحله قهرمانی کنار گذاشت. این دوره اما تبدیل به دورهای سرنوشتساز برای علی رفیعی و البته آینده تئاتر ایران شد و احتمالا خیلیها بروز چنین بلایی که سبب خیر شد را شکر میکنند؛ چون همینها باعث شد علی رفیعی با یک چرخش صدوهشتاد درجهای مسیر زندگیاش را عوض کند و برود سمت علوم انسانی و برای تحصیل در رشته جامعهشناسی در سوربن نامنویسی کند. سوربن اما دیگر رشتهکوههای آلپ نبود که رفیعی را زمین بزند. اینبار او روی ریل موفقیت حرکت کرد و لیسانس و فوقلیسانس جامعهشناسیاش را از همین دردانه دانشگاههای اروپا گرفت. در حینوبین همین روزگار بود که بعد از آشنا شدن با یک کمپانی فیلمسازی، بختاش را در بازیگری آزمود و کمکم داشت به گمشدهای که همیشه درونش داشت، نزدیکتر میشد. بازیگری قدمهای مکاشفه او را به پاتوقهای مهم تئاتری پاریس کشاند و کمی نگذشت که خود را در دورههای بازیگری که در مؤسسه بازیگری «شارل دولن» پاریس برگزار میشد، یافت و آقای رفیعی از همینجا تبدیل به یکی از شاگردان خوب «ژاک لوکوک» معروف شد و قدمقدم تمامی مدارک ممتاز بازیگری را بهدست آورد. رفیعی دیگر گمشدهای نداشت؛ گمشده دیروزش که در دروازهبانی فوتبال و یا اسکی روی برف سراغش را میگرفت، حالا در گرمای صحنه مسخ و مسحورش کرده بود و تمام وجودش را درمینوردید. کمی بعد از دریافت مدارک معتبر بازیگری، بهعنوان دستیار کارگردان در «تئاتر ملی فرانسه» مشغول بهکار شد و همزمان بعد از ثبتنام در دانشگاه بینالمللی تئاتر پاریس، از رشته تئاتر در دانشگاه سوربن هم فارغالتحصیل شد و دکترایش را از همین دانشگاه بزرگ و معتبر گرفت و دیگر شد دکتر علی رفیعی. ماندن در فرنگ و آموختن کافی بود. وقتش بود به ایران برگردد و از تجربههایش بگوید و بیاموزد و بسازد و تحولی در تئاتر نو ایران ایجاد کند که تاتیتاتیهای اولش را تجربه میکرد. پس سال ۱۳۵۳ به ایران برگشت و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. دو سال بعد یعنی سال ۱۳۵۵ رئیس تئاترشهر تهران شد اما یک سال بعد از این سمت استعفا داد و رفت تا رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک تهران باشد. همیشه یکی از خواستهها و دغدغههایش «تشکیل گروهی تازه از دانشجویان تئاتر» بود، در کارگاههایی که چند و چون و کیفیتاش را فقط آنها که رفتهاند و تجربه کردهاند، میدانند. این مساله همیشگیاش بود. کار کردن با جوانها. از همین گروهها و کارگاهها بود که طول سالیان سال، بازیگران شاخص بسیاری تربیت شدند که امروز بر صحنههای خوش میدرخشند و البته اکثرشان هم هر آنچه آموختهاند و هستند را مدیون همراهی و آموختن در کنار رفیعی میدانند. عالیجناب علی رفیعی نه فقط کارگردان تئاتر و سینما و تلویزیون، که یک نقاش، یک طراح صحنه نیز هست آنهم در اعلاترین شکل خودش. طراح و نقاش و شاعری که هر کس یک بار پای آثارش بنشیند، احتمالاً تا روزها و مدتها مسخ و محو شکوه صحنههایی که او خلق کرده خواهد بود. رفیعی حالا قدم به 82 سالگی میگذارد و همه اینها که مختصر گفتیم از او چهرهای یگانه بخشیده که در ذهن اهل نمایش، بهعنوان آخرین بازمانده از نسل غولهای شریف، زیبا و بزرگی تصویر میشود که تئاتر بیاو حتماً چیزی که نه، چیزها کم داشت و حالا تئاتر با او، بسیار چیزها دارد که یقینا شایسته قدرشناسیهاست. آنچه در پی میآید منباب همین قدرشناسی در روز تولد دکتر علی رفیعی است و دوستان و دوستدارانش کلماتی به اعتبار او روی کاغذ آوردهاند و تولد مبارکی گفتهاند. آنچه میخوانید جشننامهایست برای مردی که آنچه در «خانه برناردا آلبا» اتفاق افتاد را بر صحنه نقاشی کرد، تنهایی «یرما» را به روایت نشست و چندین و چند اثر دیگر از جمله «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی» را به تاریخ تئاتر سنجاق کرد؛ آثاری که نام بردن از همهشان صفحهها میطلبد و مجالها.
انعکاسی از لورکا
اکبر زنجانپور
بازیگر تئاتر و سینما
آشنایی من با دکتر علی رفیعی به سالهای 49 و50 برمیگردد درست همانزمانی که تازه از فرانسه به ایران برگشته بودند و در طول تمام این سالها نزدیکی، رابطه بسیار خوب و صمیمی با او داشتهام و حضورش را همیشه مغتنم دانستهام. رفیعی آدم درجه یک و بینظیری است که نمیشود او را آنچنان با کسی مقایسه کرد؛ کسی است شبیه به خودش.
کارگردانی که تمام آنچه در ذهن دارد و میخواهد روی صحنه ببرد را میبینند و سعی میکند به هر شکلی شده آنچه میبیند و تصور میکند برای صحنهاش را با بازیگر، طراح صحنه و همه و همه طوری جا بیندازد که دقیقاً همان را روی صحنه ببیند و نتیجه این وسواسهای بسیار را میشود در نهایت در شکوه محضی بر صحنه ببینیم.
پیش از آنکه با او در «شازده احتجاب» همکاری کنم کارهایش را در قامت یک تماشاگر وسواسی دیده بودم و هر وقت قصد میکردم بروم و کاری از او را تماشا کنم درست و دقیق میدانستم که کجا میروم و قرار است با چه چیز هیجانانگیزی روبهرو شوم. نگاه و دنیای او را بهخوبی میشناختم و خوب یادم هست سال 1351 سرباز بودم و از پادگان بیرون زدم تا بروم «آنتیگونه»اش را ببینم و واقعاً شرح آن شیفتگی و شکوهی که با دیدن این اثر، همان زمان، به من دست داد غیرقابل توصیف است.
یا «کابوسها و خاطرات یک جامهدار» که من اولین اجرایش را سالها پیش دیدم و آنهم همینقدر باشکوه و دیدنی بود. هیچوقت دلیل انتخابم برای بازی در نقش «شازده احتجاب» را از او نپرسیدم اما به نظر خودم به لحاظ صورت و حالات چهره من این انتخاب اتفاق افتاده بود و نتیجه هم چیزی شد که او میخواست و خواست او، اصولاً با آن وسواس و نگاه ویژهای که دارد خواستی متفاوت و نتیجهای متفاوت و متمایز از دیگران است.
رفیعی کارگردانی سختگیر است که به بازیگر سخت میگیرد تا کنه و ریشه او را بیرون بریزد و بهترین بازی را از او بگیرد و اتفاقاً این یکی از نقطههای قوت و تمایز علی رفیعی است.
کارگردان باید سخت بگیرد وگرنه که بازیگرفتنهای باریبههر جهت و نگاه سرسری به جزئیات یک اثر، هرگز نمیتواند معرف کارگردان بزرگی مثل او باشد. رفیعی را باید با شعرهای لورکا شبیه دانست. کارهای او پر از طبیعت جاری در روح زمانه است.
در کارهای او همه چیز با فکر و اندیشه قبلی انتخاب شده و از صحنه بگیریم تا بازیگران و... همه چیز سر جای خودش قرار گرفته آنهم به بهترین شکل ممکن. برای او سینما و تئاتر شاید آنچنان تفاوتی نکند چون در هر دو این حوزهها، رفیعی باید آنچه را در ذهن دارد عملیاتی کند و به آن برسد و با خلاقیت ویژهای که دارد پلان به پلان یک فیلم، یا صحنه به صحنه یک نمایش را طراحی و اجرا کند.
اینکه میگویم آثار او را باید با لورکا شبیه دانست اتفاقاً از همینجا منشعب میشود. در شعر لورکا، تماماً رنگ وجود دارد و درخت و طبیعت و زندگی و در آثار نمایشی علی رفیعی هم همینطور. گویی رفیعی تکرار یا نه، بهتر است بگوییم انعکاسی ناب از آثار لورکاست.
در نهایت باید به این نکته اشاره کنم که برای من، بهعنوان کسی که همیشه خود را تئاتری دانسته و میداند علی رفیعی یک موهبت است که باید قدرش بیش از اینها دانسته شود تا باز هم آثاری بسازد با شکوه که به اندام تئاتر و نمایش ما قدرت و توان و ظرفیت اضافه کند و از همینجا و همین فرصت، صمیمانه آرزوی سلامت برایش دارم و امیدوارم هر روز پرتوان و پرتوانتر باشد.
چند خط برای معلم صحنهها
مسعود دلخواه
کارگردان
علی رفیعی یکی از ستونهای معتبر، مهم و تأثیرگذار تئاتر ایران است و شاعرصحنهها.
بهدلیـــــــل نـــوع زیباشناسی که او در اندیشه و ذهن خود دارد و همزمان طراحی صحنهای که خود به عهده میگیرد، مخاطب تقریباً در تمامی آثار او با یک نوع شکوه و شاعرانگی مواجه میشود و این نوع تفکر و ایده و اجرا او را به کارگردانی منحصربه فرد تبدیل کرده که خودش میتواند به تنهایی مانند یک دانشگاه نسلی را تربیت کند و آن نسل هم بهواسطه همین آموختهها ببالد و ادامه بدهد؛ همانطور که گفته شد مخاطب در آثار علی رفیعی به وضوح شاهد هماهنگی درخشانی بین میزانسن، طراحی صحنه و بازیها و حتی متن است که این هماهنگیها فضای دلنشین و تأثیرگذاری ایجاد میکند که مخاطب تا مدتها در ذهن خود حتی با آن درگیر خواهد بود و از آن لذت خواهد برد.
این شاعرانگی را در اغلب کارهای او میتوان دید، علیالخصوص در نمایشهای اخیرش که بسیار چشمگیر و چشمنواز است و تنها از استادی مثل او چنین شکوه و جبروتی را میشود انتظار داشت.
رفیعی استاد مسلم تئاتر است و اگر چه من مستقیم با او کار نکردهام یا افتخار شاگردیاش را نداشتهام اما زمانی که دانشجوی دانشگاه هنرهای دراماتیک بودم همیشه از او به عنوان یک معلم درجه یک، بسیار آموختهام. امیدوارم سایهاش همیشه بر سر تئاتر ما مستدام باشد و این مسیری که او در پیش گرفته، الگویی برای دیگران نیز باشد؛ منظورم از مسیر، همکاری درخشان و نزدیکی است که او طی سالهای اخیر با نسل جوان داشت و دارد و سعی میکند آموزههای خود را به آنها منتقل کند؛ برای تئاتر ما وجود چنین ستونهایی و ارتباطشان با نسل جدید، بسیار مغتنم است و امیدوارم هر چه بیشتر و بهتر این اتفاق بیفتد، چرا که آن را برای تئاتر کشور بسیار ضروری و بایسته میدانم. امیدوارم کسانی که از نزدیک شاگرد او هستند یا برایش بازی میکنند از این فرصت نهایت استفاده را ببرند و آموختههایشان را به نسل بعد انتقال دهند. تولد شاعر صحنهها را به همه اهل تئاتر و خودشان تبریک میگویم و آرزو میکنم بازهم شاهد کارهای درخشانشان بر صحنه باشیم.
آن مبل سرخ رنگ
رامتین شهبازی
استاد دانشگاه و منتقد تئاتر
نگاه دکتر علی رفیعی در دراماتیزه کردن تاریخ او را در دسته هنرمندانـــــــــی قرار میدهد که سعی دارند از منظر تاریخ نگاری جدید به جامعه خود نظر افکنند. البته که در این انگاره «تاریخ» از معنای ظاهری و تکراری خود فراتر میرود. یعنی هرگونه خوانش اجتماعی میتواند در دل این مطالعه تاریخی طبقهبندی شود. یکی از این نگاهها برای من که هیچ گاه فراموش نمیشود و در خاطره تصویریام باقیمانده، نمایش شازده احتجاب است. صحنه نمایش شازده احتجاب یکسره سیاه رنگ است. فضایی که از زندگی شازده بر میآید و دائم در چشم و ذهن مخاطب فرو میرود. تصویری که ذهن و چشم مخاطب را به «تماشا» میخواند. اما نکته اینجاست که ناگهان مبلی قرمز رنگ در مرکز صحنه توجه را به خود جلب میکند. جایی که شازده معمولاً روی آن مینشیند و بهتر گفته باشم «زندگی» میکند. این مبل همان رنگ قرمزی است که فضا را میشکند. خشونتی که از دل سیاهی هم «از» شازده و هم «بر» شازده نمایان میشود. این همان شکاف تاریخ است. همان جایی که شازده را وا میدارد تا در برابر زور مقاومت کند و این خود ظلمی میشود بر دیگران. جایی که «اکبر زنجانپور» شازده را روایت نمیکند، بلکه زندگی او را در دل تاریکی نمایان میکند و این همان زیبایی شناسی روایت در اجراست که دکتر علی رفیعی در طول اجراهایی که در این سالیان داشته، نگاه به آن را حفظ کرده و آن را اثر به اثر قوام بخشیده است. دیگر سیاهی تنها نیست. سیاهی در دل سرخی و سرخی در دل سیاهی تصویر میشود. استعارهای که زیبایی میآفریند و زیبایی که استعاره آفریده است.
کاش بیوقفه بسازید
اصغر دشتی
کارگردان تئاتر
آقای دکتر رفیعی عزیز؛ بهانه اول این نوشته تولد شماست و بیشک برای تئاتر ما میمون و خوشآهنگ و خوش تصویر و خوش میزانسن بوده است این تولد. اگر شما بهدنیا نیامده بودید حتماً چیزی کم بود و ما متوجه زشتیهایی نمیشدیم که بارها و بارها در صحنه ساختهایم. شما سخت هستید. سختترین کارگردانی که دربارهاش شنیدهام. اما محصول سختگیریهای شما چه خوش منظره و خوش معناست.کاش هر سختگیری از هرسو در این دیار منجر به چنان منظره وارستهای میشد. گاهی با خود تخیل کردهام که اگر مردم در پیادهروهای شهر چونان بازیگران خوش استایل شما راه بروند و دستها و صورتهایشان را آرام به حرکت درآورند، یا اگر چونان بازیگران خوش صدای شما گفتوگوهایشان را رد و بدل کنند، شهر چه زیباتر میشود و آنوقت تئاتر باید بایستد و شهر را تماشا کند. گاهی خیال کردهام چگونه توانستهاید زشتیهای تاریخ از قتل امیرکبیر گرفته تا جنایات آقامحمدخان را چنان بر صحنه بنشانید که از آن حجم زشتی و خشونت، شاعرانگی بر صحنه نقش ببندد. کاش ما هم میتوانستیم چونان شما از تاریخ نه چندان زیبایمان، چنان تصاویر دلنشین بسازیم و امید و رمق، به تاریخ سرشار از ناامیدی و بیرمقی (آن هم با منظره زیبا) بازگردانیم. کاش بیوقفه بسازید و به تاریخ معاصر نزدیک شوید. به ما نزدیکتر، نسل جوان در قلبش زشتیهایی از تاریخ نهفته دارد که کاش شما این زشتیها را هم در شکوه و زیبایی صحنههایتان بسازید. تصاویری از اجتماعهای تک رنگ و رنگارنگ، تصاویری از مرگها، تصاویری از امیدهای پیدرپی ناامید شده. شما خوب میتوانید در صحنه سرعت جهان را تغییر دهید. صحنههای شما نگاه ما را بر کژیهایی که در سرعت طبیعت و زمان با شتابی بالا از مقابل چشمانمان میگذرند، دقیق میکنند؛ کژیهایی که در بمباران سرعت و خبر گم میشوند. دکتر رفیعی نازنین؛ شما خیلی خوب لباس میپوشید. شما شیک و خوشپوش بودهاید همیشه. شما شبیه بقیه تئاتر ما لباس نمیپوشید. شما شبیه تئاترهای خودتان لباس میپوشید. یعنی ما وقتی میخواهیم پز خوشتیپی و زیبایی تئاتر را بدهیم، نام و تصویر شما را احضار میکنیم. من دوست داشتم تئاتر ما چونان شما خوشتیپ بود و شیک پوش؛ اما نیست چون تئاتر ما محتاج است و هنوز بینیازی را تجربه نکرده است. اصلاً نمیدانیم که در این ناعدالتی جهان باید بینیازی را تجربه کند یا نه. تئاتر ما فقر را بیش از بینیازی تجربه کرده و آنقدر به فقرش عادت کرده که گاهی شعارگونه بابت فقر دائمیاش تحسین شده و زیست فقیرانهاش شده افتخارش. میدانید دکتر جان! تئاتر ما هنوز در حال تعریف خودش است برای وزرا و وکلا، هنوز لازم دارد بگوید مهم است و بخشی از فرهنگ است و باید به یاریاش بشتابند. نمیدانم این نیاز به تعریف و بازتعریف تئاتر خارج از صحنه و در سخنرانیها و بیانیهها از کی و کجا شروع شد؟! اما میدانم فرآیند معنا باختگی غریبی طی کردهاست. مگر میشود کسی چون شما در تئاتر کشوری «یک روز خاطره انگیز برای دانشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «شازده احتجاب»، «خانه برناردا آلبا»، «شکار روباه»، «یرما»، «رومئو و ژولیت»، «در مصر برف نمیبارد»، «خاطرات و کابوسهای یک جامه دار...» و... را روی صحنه برده باشد و هنوز ما نیاز داشته باشیم خودمان را و حرفهمان را برای کسانی غیر از خود ما تعریف و بازتعریف کنیم. در واقع باید کسانی که ما در حال تعریف خودمان برایشان هستیم، آنها خودشان را برای ما تعریف کنند. پس چرا همه چیز برعکس است؟! ببخشید وسط تبریک تولدتان در مورد چیزهای دیگر حرف زدم، اما باور بفرمایید تولد شما مرا یاد همین چیزها میاندازد. یاد غروری با شکوه، از وجود کسی چون شما که فراموشاش کردهایم. تولدتان بر ما مبارک. زنده و پایدار باشید.
حسرت یک گروه ثابت تئاتری
مهرداد ضیایی
بازیگر تئاتر
در طول تاریخ همواره نخبههایی متولد شدهاند که تأثیری شگرف بر جامعه و و دوره خود گذاشتهاند و از آنان بهعنوان انسانهای جریان ساز و پیشرو نام میبرده میشود و دکتر علی رفیعی بیشک یکی از بزرگان این عرصه است. کسی که تمامی عمر پربارش را صرف آموختن و آموزش و خلق زیبایی کرده است. بیشک این مرد بزرگ، شانس زندگی من و تعدادی از همنسلانم بود که سال 1371 در محضر او آموختیم و چه خوب که این آموزش به شکل یکی از اصولیترین روشها یعنی «کارگاههای اجرایی» اتفاق افتاد. در تمامی این سالها همواره دغدغه اصلی و مهم دکتر رفیعی، داشتن یک گروه ثابت تئاتری و یک مکان مشخص برای خلق آثار نمایشی بوده است که صد افسوس هرگز اتفاق نیفتاده است و هر دوره کسی با هزار قول و وعده آمده و رفته و نتیجهای نداده است. این جمله همیشگی دکتر رفیعی که «کارهای نکرده من خیلی بیشتر از کارهای به سرانجام رسیده است» غم فقدان این گروه ثابت را فریاد میزند و نمایان میکند. امید که سایه دکتر علی رفیعی سالهای طولانی بر سر ما و تئاتر این سرزمین مستدام باشد و این آرزو تحقق یابد. تولدتان مبارک دکتر علی رفیعی عزیز.
چند خط از بزرگی
حمید پورآذری کارگردان و نویسنده تئاتر
استاد؛ در زمانهای که کوتاه قامتان تلاش میکنند اهالی تئاتر را تبدیل به آدمهای متوسط کنند، شما همچنان بزرگی میکنید. بهشما نگاه میکنیم ما و شما یاد میدهید به ما، که چگونه میتوان بزرگ شد، بزرگ بود و بزرگ ماند؛ و ما باور میکنیم که به پشتوانه بودن شما میشود متوسط نبود... استادم؛ علی رفیعی.
تقریباً یا تحقیقاً مسأله این است
زمان وفاجویی
دستیار کارگردان
علی رفیعی بهدلیل استعداد ویژه، نبوغ، زیست متفاوتِ انتخابی و تلاشهای فراوان توانسته در نوع نگرش، گونه زیباییشناسی، رویکرد و نتیجه کار در جایگاهی منحصر به فرد و دور از دسترس قرار گیرد. او با گیرندههای حسی فوقالعاده قوی، محیطش را به منشأ الهام خود و با دانش انبوهش این دریافتها را به خلقهایی بهغایت تأثیرگذار و جاویدان تبدیل میکند. تحلیل و بررسی آثار و شخصیت او در این مجال نمیگنجد و من تنها به ذکر دو خصوصیت او اکتفا میکنم. خصوصیت اول که به نظرم بسیار مهم و ساختاری است، نگاه تحقیقی و نه تقریبی او به پدیده هنر است. او به همان محکمی کلمه در علم، تحقیقاً در مسیر خلق حرکت میکند و همکاری با او هم باید در همین مسیر و شکل انجام پذیرد. خصوصیت دوم اعتقاد راسخ و نهادینه شده در او راجع به گروه و کارگروهی است. رفیعی در عین حال که نفر اول و تنها تصمیمگیر نهایی است اما از تکتک اعضای گروه انتظار دارد که بهعنوان عناصری فعال، پویا و خلاق باشند تا در فرآیند همکاری، تألیفی خلاقانه رقم بخورد. او بجد معتقد است نطفه خلاقیت در چنین گروهی بسته میشود و با همکاری بزرگ میشود و در نهایت به دنیا میآید. رفیعی تحقیقاً یکی از نوادر هنر این سرزمین محسوب میشود که نیاز است پیرامون اندیشهها و آثارش بررسیهای فراوان و همهجانبهای شود تا بتوانی به تمامی یا حداقل تا جایی که ممکن است با شناخت او قد و قامت هنر نمایش خود را بالاتر و بالاتر ببریم.
گلاب آدینه
بازیگر تئاتر
صحنهها دلتنگ شمایند. تولدتان بسیار میمون و مبارک.
دنیایی سلامتی همراهتان باد
دکترِ رنگها و عکسها
افشین هاشمی
بازیگر و کارگردان تئاتر
صحنهی کوچک را به بلندای قامتِ خودش میسازد
دیوارها بلند، جامهها بلند، تصاویرِ کشیده؛
همچون چشماندازی به پهنای کویر و دشت
و بر سرتاسرش رنگ میپاشد؛
فیروزهای و اُخرایی و عنّابی، چونان باغی پر میوه
و شمایلِ آدمها،
تراشیده همچون پیکرههای باستان
هرآنچه فرسوده یا کاسته را بهبود میبخشد،
رنگینش میکند، و به صحنه برمیگرداند
او دکترِ رنگها و عکسهاست
مردی که برای آموختن آمد
رحمت امینی
نمایشنامهنویس و کارگردان
علی رفیعی را من از زمان دانشجویی میشناسم و با کارهایش از همان دوره آشنایی به هم رساندم و بیاغراق جذب او و دنیایش شدم. علیحده از کارگردانی و مسائلی مربوط به این دست، ارزش و اعتبار رفیعی را در آموزش نسلی میدانم که بعدها از کارگاهها و کارهای او به تئاتر ایران معرفی شدند و الحق بیشتر آنها بسیار خوش درخشیدند و تبدیل به چهرههایی درخشان شدند که نام آوردن از همه آنها بسیار وقتگیر خواهد بود اما این روی سکه علی رفیعی را هرگز نباید فراموش کرد که او معلم بینظیری نیز در تئاتر هست و جزو آن دست معدود از بزرگانی است که میخواهند تئاتر ایران بیپشتوانه هنری و فرهنگی نماند. رفیعی از جمله استادانی است که بلافاصله افراد مستعد را شناسایی و با خود به تمرینات گروهی میبرد و آنها را برای ایفای نقش روی صحنه بزرگ آماده میکند و هر آنچه باید به آنها بیاموزد را میآموزد و هیچ خساستی در این مسأله ندارد.. خود من طی چندساله اخیر از دکتر رفیعی بسیار الگو گرفتم که بیایم و در کنار بازیگران بزرگ، از چهرههای مستعد و تازهنفس استفاده کنم و نکته اینجاست که ما چنین الگو و روش و منشی را در تئاترمان بسیار کم داریم و معطوف میشود به چهرههای شاخص معلممآبی مثل دکتر رفیعی که توانستند چند نسل تئاتر ایران را به لحاظ بازیگر و حتی دیگر عوامل صحنهای تأمین کنند و پرورشدهنده باشند. کسی مثل او اگر چه در دانش نظری بسیار شاخص و در کار کارگردانی نیز شکل و شمایل سبک ویژه خود را دارد اما یک بهاصطلاح کلاس و روش شخصی نیز دارد که شامل همه اینها میشود که به آن اشاره شد. پس میتوان گفت بزرگترین خصلت او بخشیدن دانش بدون ذرهای امساک است و رفیعی از آندست آدمهایی نیست که بخواهد چیزی را پیش خود نگه دارد و به کسی انتقال ندهد. بازی گرفتنهای متفاوت او از بازیگران را در کارهای مختلف حتماً به یاد داریم که مثلاً یکیاش بازی بود که از سیامک صفری در «شکار روح» گرفت یا بازیهایی که از حسن معجونی و دیگران به نفع آنچه در ذهن داشت گرفت. رفیعی با اینکه کارگردانیست که از او به عنوان شاعر صحنهها یاد میکنند اما همان طور که گفته شد او را باید معلمی بیبدیل دانست که عطش آموختن و راه و روش نشان دادن به جوانها در رگ و پوست و خون او جریان دارد و انگار که میداند برای چه رسالتی پا به این عرصه گذاشته است و این رسالت، برای تئاتر ما رسالتی میمون و مبارک بوده است همچون که تولدش بر عرصه کره خاکی.
رنج و سرمستی در غنا و فقر
رویا تیموریان
بازیگر
دکتر علی رفیعی هم یکی از ویژهترین چهرهها در تئاتر سرزمین ماست و بیشک جزو آن دسته از بزرگانی که به عقیده من دیگر تکرار نخواهد شد. او مجموعهای از زیباشناسی، آگاهی، دانش، بینش و عشق به تئاتر را در خود جمع کرده و البته در این مجموعه بدون تردید، عشق به جامعه و فرهنگ، وسعت وسیعی در دل او دارد که کنار آنها زیست میکند. اولینبار که قرار بود با او همکاری کنم، خوب به خاطر دارم که همه میگفتند رفیعی بیشتر از هر چیزی به صحنه و زیبایی صحنه اهمیت میدهد و بازیگرانش را در دکوری که در ذهن دارد، به شکلی عجیب و غریب و البته درست و هوشربا میچیند و این مسأله را شاخصترین ویژگی کارگردانی او میدانستند؛ اما از آنجا که من همیشه سعی میکنم از تجربیات شخصی خودم بهره ببرم تا صحبت دیگران، در دو کاری که با او افتخار همکاری داشتم اتفاقاً این نظریه به نظرم رد شده آمد. گمان من این است که دکتر رفیعی آنقدر نسبت به صحنه، تاریخ، لباس، تئاتر و بخشهای دیگر هنری محیط و مشرف است که بیشک این اشراف به زیبایی بصری صحنه و دیگر موتیفهای نمایش نیز میانجامد و یکی از همینها توجه به حضور درست بازیگران و شخصیتهای مدنظر، در اثر و بازی گرفتن از آنها به بهترین شکل ممکن است. وسواسی که او نسبت به بدن، بیان و حرکت بازیگر دارد را در کمتر کارگردانی میشود سراغ گرفت. در تازهترین تجربه همکاریام با دکتر علی رفیعی یعنی «خانه برناردا آلبا» اتفاقاً ارادت و شیفتگی من به شیوه کار این کارگردان کهنه کار و یگانه بیشتر از پیش هم شد. انرژی، عطش و اشتیاق نهفته و دلبستگی او نسبت به متن و موضوعی که قرار بود روی صحنه ببرد واقعاً آدمی را سر ذوق میآورد و البته حیرت زده میکرد. هر روز با انبوهی از اطلاعات و کتابهای جدید و به روز میآمد و میخواست بیشتر و بیشتر به کنه داستان برسد و همه اینها به انرژی عجیبی در او ختم میشد که این انرژی به سایر گروه هم منتقل میشد و همگی میدانستند و باور میکردند که چقدر در کار مسئولیت دارند و چقدر باید همراه با رفیعی، وارد دنیای زیباشناسی او شوند و از رنگ و موسیقی و حرکت و بدن و پرداخت و نشانهشناسیها چیزی بیاموزند و درک کنند. رفیعی سعی میکند برای گروه این فضا را آماده کند تا بازیگرانش جستوجوگرانی باشند که در این دنیای پر راز و رمز و پر از جادو، به آنچه او از دل متن میخواهد برسند. او نه چیزی را به بازیگر دیکته میکند و نه آنچنان چیزی از پیش کامل و بدونتغییر وجود دارد؛ اگر چه قطعاً او با تبحر و تسلط، پلانی کلی از آنچه میخواهد را در ذهن و اندیشه دارد اما بازیگرانش را به بیرون از خود میکشد و در این مسیر آنها را همراهی میکند تا به مسیرهای باشکوهی که در نظر دارد برسند. کار با دکتر رفیعی اصلاً کار آسانی نیست مگر کسانی که عاشق هستند و بیشترین وقت خود را با او میگذرانند چون کار او، در کار کارگاهی طولانی تعریف میشود و همیشه بین آدمها و چهرههای بسیار میگردد تا استعدادهایی جدید را کشف کند و بسیاری از بازیگران مطرح تئاتر و تصویر ما که امروز چهرههایی شاخص و تأثیرگذار هستند از او آموختهاند و همه این دستپروردههای هنر رفیعی چیزی تازه از کلاس علی رفیعی را به عرصه بازیگری آوردهاند. بد نیست گریزی به تجربه بازی در «برناردا آلبا»یی داشته باشم که در آن ایفاگر نقش «برناردا» بودم. دکتر هربار چیزی تازه با خود میآورد و یکبار هم ترجمه جدیدی با خود آورده بود و با ذوق و شوق فراوان آن را با ما درمیان گذاشت و طبیعی است که این کار، به کسی مثل من که خودش به هزاران دلیل عاشق لورکاست، کمک فراوانی کرد تا مثل یک کلید به راز و رمزهای جدیدی از نقش برسم. رویا تیموریان بدون شک در فاصله نمایشهای «عروسی خون» تا «خانه برناردا آلبا» بسیاربسیار از علی رفیعی آموخت و بیراه نیست اگر بگویم بسیار خوشحالم که این فرصت را داشتم تا در کنار او نقشی را روی صحنه نقاشی کنیم و لذتی بینهایت ببریم از چنین کاری. آرزو میکنم و امیدوارم که علی رفیعی، این یگانه گوهر تئاتر ایران زمین بتواند تا دیرزمان همچنان آثاری را بر صحنه خلق کند و ما نیز در هر جایگاه و جایی لذت ببریم از حضور چون اویی و امیدوارم و آرزو دارم که قدر او و امثال او بخوبی دانسته شود؛ چهبسا بسیار بزرگان بودهاند که در طول حیاتشان آنچنان قدر ندیدند و به دلایل مختلف مراقبتی آنگونه که در شأن آنهاست، از آنها نشده است. در پایان باز به این نکته اشاره میکنم که دکتر علی رفیعی یک مجموعه است. مجموعهای از درک و دریافت و شناخت فرهنگ و رنگ و موسیقی و البته در کنار همه اینها دیدی بسیار شگفتانگیز و زیباشناسانهای که نشانهاش را میشود در تمامی آثارش دید و درک کرد. او با همه اینها دری را به روی ما باز میکند که این در، کلید، ابتدا و اجازه ورود ما به دنیا
رفیعی است.
داستان مردی که هرگز نایستاد
مریم سعادت
بازیگر تئاتر
اولین بار ســــــال 74-75 بــــــــرای بازی در نمایش «عروسی خون» دعوت شدم و با خودم فکر کردم بهبه چه سعادتی که قرار است اولین کار غیرعروسکیام را با کارگردانی قَدَر مثل علی رفیعی تجربه کنم و چه چیزی از این بهتر. وقتی وارد گروه شدم و شکل کارش را از نزدیک دیدم اولش بسیار ترسیدم اما بعد به خودم گفتم یا همین الان از این در بیرون میروی، یا میمانی و کار یاد میگیری. ماندم. کار بعد «رمئو و ژولیت»، کار بعد «شازده احتجاب» بود. هر بار بیشتر به قصد یادگرفتن آمدم. زبان بدن، بازیگری روی صحنه بزرگ، طراحی صحنه کاربردی، طراحی لباس برای کمک به ایستایی بازیگران روی صحنه و همه نیز در نهایت زیبایی و ایدهآلترین شکل ممکن. هر جلسه تمرین دکتر رفیعی برای من کلاس درس بود و سالها گذشت. او البته بین چند اجرای نمایش، دو فیلم سینمایی هم ساخت که من در هر دو بازی کردم و بعد دوباره چند تئاتر دیگر؛ تا «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی.» وقتی بهعنوان «مهدعلیا» انتخاب شدم به قول جوانهای امروز ذوقمرگ شدم. با یک تمرین طولانی چندماهه به استقبال اجراها رفتیم. باز دیدم تمام جلسات تمرین بیش از گذشته برایم کلاس درس است و چقدر از او میآموزم و میداند و چقدر هنوز برایم این جلسات تازگی دارد و چقدر تفکر بهروزی دارد و چطور صحنههایی که بهظاهر برایمان به نتیجه رسیده بود و به قول معروف بسته بودیمش دوباره اصلاح میشدند؛ حتی در نمایش تازهترین کارش «خانه برناردا آلبا» که روی صحنه رفت. طی این بیست و چند سال همکاری با دکتر علی رفیعی فهمیدم توفیق همکاری با کارگردانی داشتم که هرگز ذهن سیالش جایی نایستاد و آرام نگرفت. بیهیچ اغراقی باید بگویم در این مدت هرچه درباره تئاتر آموختهام از او بوده است. به بودنش افتخار میکنم و تولدش را هزاران بار تبریک میگویم و برای خودم آرزو میکنم دوباره بتوانم کنارش کار کنم و بیاموزم. او بر تارک هنر این سرزمین نامی جاودانه خواهد ماند.
داستان دلچسبی از دهه هفتاد
حسن معجونی
کارگردان و بازیگر تئاتر
داستان جذاب آشنایی من با دکتر علی رفیعی به اواخر دهه شصت برمیگردد اما از انتهای همین دهه و ابتدای دهه هفتاد بود که از نزدیک با این مرد بزرگ آشنا شدم و تمام روز و روزگارم در دهه هفتاد با او به سر شد و بیراه نیست اگر بگویم تمام این یک دهه را با او زندگی کردم. اغراق نیست اگر بگویم او بزرگترین معلم من در زندگیام بود و هست همچنان و خواهد بود و در وهله اول هر جا و به هر بهانه، مثل امروز و اینجا فرصتی پیش میآید از او پیش همه باید بگویم و بنویسم که من قدردان این همه سال هستم و هر آنچه از او آموختم. دکتر رفیعی نه فقط برای من که به عقیدهام او یکی از بزرگترین معلمهای تاریخ ایران در حوزه نمایش است و همینجا با صمیمیترین کلمات میخواهم تولدش را تبریک بگویم و آرزوی سعادت و سربلندی و عمری باعزت داشته باشم همانطور که تا امروز بوده است. همانطور که اشاره شد دهه هفتاد را باید برای من یکی که نه، مهمترین دهه زندگیام به حساب آورد. شاید به این دلیل واضح که اصلاً شخصیت و کاراکتر هنری من در همان سالها شکل گرفت و از همان سالهای آموزش دیدن و کنار دکتر رفیعی بودن به امروز رسید. تمام این دهه هفتاد، من را صرفاً یاد یک نفر میاندازد. نام معلمی بزرگ مثل دکتر علی رفیعی که تمام امروزهای مرا شکل داد و حال و هواهای مرا به امروز و آنچیزی که امروز هستم رساند. دههای که از ابتدا تا انتها، تنها و تنها با دکتر رفیعی کار کردم. پیشنهادهایی میآمد برای بازی یا... اما من هیچکدام را نپذیرفتم و خودم را صرفاً معطوف به این حضوری که کنار علی رفیعی داشتم کردم و اتفاقاً این از آن جمله تصمیمهایی است که نه تنها از اتخاذشان پشیمان نیستم؛ بلکه خوشحالم که چنین کار درستی انجام دادم. در طول همین دهه هفتاد بود که افتخار همکاری در پنج ،شش کار با دکتر رفیعی که یک کار تلویزیونی هم بین شان بود و همه اینها کل کارهایی است که من در آن روزگار انجام دادم و از این بابت هم به خودم میبالم وهم میدانم آن دهه هفتاد چه تأثیر شگرفی در آینده من داشت. دهه هفتاد برای من، دهه یاد گرفتن بود، دهه شروع اتفاقهای بزرگ. من گروه را از همان زمان فهمیدم و درک کردم و در گروه زندگی کردم تا امروز بتوانم گروهی مثل «لیو» داشته باشم و همه اینها را مدیون دکتر علی رفیعی میدانم و هر آنچه از او آموختم. مدیون مردی که بیاغراق میتوانم بگویم باسلیقهترین کارگردان تئاتر ایران است و خوش به حال ما که میتوانیم بگوییم تولدت مبارک مرد بزرگ.
شاعر صحنهها
عباس غفاری
نویسنده و منتقد تئاتر
شــــاید اگر یک اتفــاق به ظاهر ساده در کوههای آلــــپ نمیافتاد، تئاتر ایران یکی از مهــــــــــــمترین کارگردانهـــــــــــا و طراحان صحنه خود را نداشت. علی رفیعی جوان که با بورس ورزشی به فرانسه میرود هنگام اسکی، در کوههای آلپ سقوط میکند و همان اتفاق ساده و شاید تلخ، مسیر زند گیاش را تغییر میدهد تا در «سوربن» جامعهشناسی بخواند وسپس به مدرسه بازیگری «شارل دولن» برود تا آنچه مقدر بوده بشود. بیشک رفیعی را میتوان مینیاتوریست صحنههای تئاتر نامید. گویی تولد و زندگی در اصفهان باعث شده تا هزاران تصویر زیبا از معماری باشکوه و نقش و نگارهای فریبنده فرشها و منبتکاریها بر ناخودآگاه ذهن او تأثیر بگذارند تا هربار روی صحنه نقشی بزند ماندگار. میزانسنهای دکتر علی رفیعی مانند تصاویر زیبا و ماندگار نقاشان ایتالیایی و اسپانیایی و... است؛ پراز ظرافت، شاعرانگی و جزئینگری. کافی است یک شیء یا یک عنصر دیگر را از میزانسنهای او کم کنید تا متوجه اوج ظرافت در چینش او شوید. تفاوتی هم نمیکند که نمایشی که کارگردانی میکند مذهبی باشد مثل «یادگار سالهای شن» یا نمایشی از لورکا باشد مثل «عروسی خون» و «یرما» یا حکایت پیامبری درمصر مثل «درمصر برف نمیبارد»، یا حتی عاشقانهای از شکسپیر، یعنی «رومئو وژولیت» یا نقد خودکامگی دیکتاتورها در «شکار روباه»، «خاطرات یک جامهدار...» شاید نقدی اجتماعی باشد مثل «جنایت ومکافات»، «کلفتها» یا هر نمایشنامه دیگری... او نگاه زیبایی شناسانه و امضای خود را روی آن اثر حک میکند. از این وجه میتوان رفیعی را یک کارگردان مؤلف دانست و چه خوشبخت است نسل من که توانست و میتواند مینیاتورهای چشمنواز دکتر علی رفیعی را بر صحنههای تئاتر ببیند. میلادتان مبارک شاعر صحنهها.
وجود مبارک دردانه نمایش ایران
افسانه ماهیان
بازیگر و کارگردان تئاتر
او به نوشتن مدیحه یا ستایشنامه و تقدیرهایی از این دست نیازی ندارد چون بیتردید علی رفیعی یکی از دردانههای هنر نمایش در این سرزمین است. با اینهمه روز و تاریخ بهدنیا آمدن و تولد او باعث میشود تا یکبار دیگر کسی مثل من، به این بهانه، به خودش نهیب بزند و خودش را مؤاخذه کند. در این نهیب و مؤاخذه است که اصولاً غمگین و دلتنگ میشوم به دلایلی که یکیش همین است که میگویم و پرسشی در خود دارد: چرا این همه بیگانگی و فاصله بین نسلها بیداد میکند؟ یا این سؤال که این همه خودخواهی و خودپسندی نسل امروز نسبت به ریشههایش، در این مرز پرگهر از کجا سرچشمه میگیرد؟ یا بلندبلند با خودم این سؤال را تکرار میکنم که «این همه قدر ناشناسی و غفلت ما در کجا ریشه دارد.» این سؤالات و بسیار سؤال دیگر را به هر بهانهای و در روز تولد کسی مثل علی رفیعی بزرگ، با صدای بلند با خود تکرار و مرور میکنم که یادم نرود که اگر هنر و ایستادگی کسی و کسانی مثل او نبود، اثری از ما وجود نداشت و امروز و امروز ما هم نبودیم. به همین دلیل است که اتفاقاً باید شاکر و مفتخر باشیم که در دوره و زمانهای زندگی و زیست میکنیم که کسی مانند علی رفیعی هم زیست میکند و ما میتوانیم با او همنفس باشیم و زیر آسمانی که او نفس میکشد و در زمینی که او هنرآفرینی میکند و خلق، زندگی کنیم و این چیز کمی نیست. کم نیست حضور وجود شخصیت درجه یکی مثل دکتر علی رفیعی که همواره و همیشه مبارک است.
کووید 19 چگونه از شهری به شهر دیگر سفر میکند؟
کرونا مسافر قاچاقی اتوبوسها
مریم طالشی
گزارش نویس
«از تهران بلیت اینترنتی گرفتم برای 7 و نیم عصر که بروم شاهرود. به محض اینکه وارد اتوبوس شدم، دیدم که 70 درصد اتوبوس پر است در حالی که شنیده بودم نصف ظرفیت را پر میکنند. نه راننده ماسک زده و نه کمک راننده. نصف مسافران هم ماسک نزده بودند.»
این روایت دختری جوان از تجربه سفر در روزهای کرونایی است. باقی ماجرا را از زبان او بخوانید: «اصلاً انگار جایی رفته بودم که چیزی از کرونا نشنیده بودند. برایم خیلی عجیب بود. هرکدام از مسافران که رد میشدند بهشان تذکر میدادم که آقا ماسک بزن. این را هم بگویم که خانمها همه ماسک زده بودند. بعضی از کسانی که بهشان تذکر میدادم بشدت ناراحت میشدند و حتی یک بار نزدیک بود کار به زد و خورد برسد. حتی به دو تا پسر جوان که در صندلی کناری من نشسته بودند، تذکر دادم که ماسک بزنند اما شروع کردند به مسخره کردنم و در نهایت ترجیح دادم به گفتوگو ادامه ندهم. در همین گیر و دار کمک راننده آمد تا به یکی از مسافران توضیحی بدهد و دیدم او هم ماسک ندارد. گفتم آقا چرا ماسک نمیزنید؟ گفتم الان به ستاد کرونا و شمارههایی که اعلام شده زنگ میزنم و گزارش میدهم. کمک راننده در جوابم گفت مادرم آنقدر من را به ماسک زدن اجبار نمیکند که شما اجبار میکنید. مسافران دائم بدون ماسک در راهروی اتوبوس رفت و آمد میکردند و من هم فقط حرص میخوردم تا رسیدم به شاهرود.
موقع برگشت از شاهرود، ساعت یک ظهر سوار اتوبوس شدم و دیدم کل اتوبوس پر است و باز هم راننده ماسک ندارد، اما کمک راننده ماسک داشت. به راننده تذکر دادم که ماسک بزنید، البته خیلی ناراحت شد و گفت حالا شما باید به ما تذکر بدهید که ماسک بزنید؟!
این بار دختر و پسر جوانی در ردیف کناریام بودند که ماسک نداشتند. بهشان گفتم، ماسک بزنید اما همینطور نگاهم کردند. پرسیدم ماسک دارید؟ اما باز هم جوابی ندادند. به راننده گفتم شما مگر داخل بستهای که به مسافران میدهید، ماسک نیست؟! با عصبانیت گفت نه خانم، این مال قبل بود. البته موقع رفت در بسته تغذیهای، ماسک بود اما برگشت ماسک نداشتند. وقتی به تهران رسیدم رفتم داخل ترمینال که دستشویی بروم. دیدم کلی معتاد در ترمینال دارند در فضای بسته سیگار میکشند و کسی هم چیزی بهشان نمیگفت. بقیه افرادی هم که در ترمینال بودند بیشترشان ماسک نداشتند. رفتم به کیوسک نگهبانی و گفتم ، آنها گفتند به ما ربطی ندارد. رفتم حراست و آنجا گفتند ما به اینها تذکر میدهیم اما گوش نمیکنند. ناامید شدم و از ترمینال بیرون آمدم که حداقل در فضای آزاد باشم. این را هم بگویم که بین راه با هرجا تماس میگرفتم تا شکایت کنم میگفتند به ما ربطی ندارد. ستاد کرونا میگفت زنگ بزن پلیس راه، پلیس راه میگفت زنگ بزن بهداشت و در نهایت هیچ کدام جوابگو نبودند.»
تجربه مشابه او را یکی دیگر از کسانی که این مدت به واسطه کار مجبور شده با اتوبوس سفر کند، اینطور بازگو میکند: «سفر با هواپیما با این هزینهها برای همه مقدور نیست وگرنه آدم ترجیح میدهد مدت کمتری در راه باشد. این چند باری که با اتوبوس سفر کردم فقط خدا خدا میکردم که کرونا نگیرم. خیلی از مسافران رعایت نمیکنند و ماسک نمیزنند حتی یک بار مسافری به نظر علائم داشت ولی هیچ نظارتی نبود و فقط چون داشت سرفه میکرد کمک راننده چند بار سر برگرداند و در همین حد بود. من فکر میکردم قبل از سوار شدن تب مسافران را اندازه میگیرند که خبری از آن هم نبود. حالا بههرحال ما که ندیدیم. آن چیزی هم که من دیدم این بود که بیشتر از ظرفیتی که باید، مسافر سوار کرده بودند و حتی در جواب یکی از مسافران که معترض بود راننده گفت که اگر مشکلداری با هواپیما برو.»
اسحاق امیری، راننده اتوبوس بین شهری اما معتقد است که بیشتر همکارانش پروتکلها را رعایت میکنند و اینکه تقصیر را گردن قشر راننده و اتوبوس دار بیندازند، درست نیست. او میگوید: «الان ظرفیت اتوبوسها کم شده که برای ویآیپی و اتوبوس معمولی فرق میکند. من که معمولیام و از ویآیپی خبر ندارم ولی ما 25 نفر از 45 صندلیمان را میتوانیم مسافر بگیریم. درآمدمان به خاطر همین چیزها نصف شده است. اگر کسی بیشتر از ظرفیت هم مسافر سوار کند به خاطر شرایط بد معیشتی است. ما الان خودمان در مسیری کار میکنیم که بیشتر مسافرها دانشجو هستند. الان که دانشگاهها تعطیل است و به خاطر کرونا بقیه سفرها هم کم شده یعنی حتی اگر بخواهیم بیشتر از ظرفیت هم مسافر سوار کنیم، مسافری نیست. ما در بستههایی که به مسافران میدهیم، ماسک نمیگذاریم اما فرض را بر این میگیریم که خودشان ماسک دارند. اگر کسی هم ماسک نزده باشد، سعی میکنیم تذکر بدهیم اما مگر چند بار میشود تذکر داد؟ خود مردم باید رعایت کنند.»
این درحالی است که چندی پیش رضا همامی، دبیر کانون انجمنهای صنفی شرکتهای مسافربری کشور در این باره به ایسنا، گفت: «با وجود ابلاغ و انجام دستورالعمل طرح فاصلهگذاری اجتماعی، هزینه اجرای این طرح اجازه نمیدهد بخوبی اجرا شود.»
به گفته وی اتوبوس ۲۵ نفره به دلیل اجرای طرح فاصله گذاری اجتماعی باید تنها ۱۲ مسافر را جابهجا کند. در واقع زمانی که هر اتوبوس با نصف ظرفیت خود مسافران را جابهجا میکند در اصل کرایه اتوبوس به نصف کاهش مییابد و باعث ضرر و زیان میشود که کسی جوابگوی آن نیست. طبق پروتکلهای وزارت بهداشت، طرح فاصلهگذاری اجتماعی باید در پایانههای جابهجایی مسافر اجرا شود. علاوه بر آن تمام رانندگان اتوبوس ملزم به اجرای ضوابط بهداشتی هستند. بر این اساس استفاده از ماسک از سوی راننده و مسافران ضرورت دارد.
اما وقتی مسافران با تخلفی در این باره مواجه میشوند با چه نهادی باید تماس بگیرند؟ سردرگمی دختر جوانی که در ابتدا ماجرایش را خواندیم، لزوم پاسخگویی به چنین سؤالی را روشن میکند. دبیر کانون انجمنهای صنفی شرکتهای مسافربری کشور، پلیس راه را ملزم به کنترل این ضوابط در اتوبوسها میداند اما در عین حال توجه را به این نکته جلب میکند که پلیس راه نیروی کافی برای کنترل این موضوع ندارد و خود مسافران باید ضوابط را رعایت کنند.
مسافرانی که رعایت نمیکنند مقصرند یا رانندگان یا شرکتهای تعاونی مسافربری؟ همه با هم در شرایط کرونا گرفتار شدهایم ودراین بین خیلی وقتها مسائلی که تا قبل ازاین کوچکترین توجهی بهشان نمیکردیم، حالا به دغدغهای اساسی تبدیل شده است.
گزارش نویس
«از تهران بلیت اینترنتی گرفتم برای 7 و نیم عصر که بروم شاهرود. به محض اینکه وارد اتوبوس شدم، دیدم که 70 درصد اتوبوس پر است در حالی که شنیده بودم نصف ظرفیت را پر میکنند. نه راننده ماسک زده و نه کمک راننده. نصف مسافران هم ماسک نزده بودند.»
این روایت دختری جوان از تجربه سفر در روزهای کرونایی است. باقی ماجرا را از زبان او بخوانید: «اصلاً انگار جایی رفته بودم که چیزی از کرونا نشنیده بودند. برایم خیلی عجیب بود. هرکدام از مسافران که رد میشدند بهشان تذکر میدادم که آقا ماسک بزن. این را هم بگویم که خانمها همه ماسک زده بودند. بعضی از کسانی که بهشان تذکر میدادم بشدت ناراحت میشدند و حتی یک بار نزدیک بود کار به زد و خورد برسد. حتی به دو تا پسر جوان که در صندلی کناری من نشسته بودند، تذکر دادم که ماسک بزنند اما شروع کردند به مسخره کردنم و در نهایت ترجیح دادم به گفتوگو ادامه ندهم. در همین گیر و دار کمک راننده آمد تا به یکی از مسافران توضیحی بدهد و دیدم او هم ماسک ندارد. گفتم آقا چرا ماسک نمیزنید؟ گفتم الان به ستاد کرونا و شمارههایی که اعلام شده زنگ میزنم و گزارش میدهم. کمک راننده در جوابم گفت مادرم آنقدر من را به ماسک زدن اجبار نمیکند که شما اجبار میکنید. مسافران دائم بدون ماسک در راهروی اتوبوس رفت و آمد میکردند و من هم فقط حرص میخوردم تا رسیدم به شاهرود.
موقع برگشت از شاهرود، ساعت یک ظهر سوار اتوبوس شدم و دیدم کل اتوبوس پر است و باز هم راننده ماسک ندارد، اما کمک راننده ماسک داشت. به راننده تذکر دادم که ماسک بزنید، البته خیلی ناراحت شد و گفت حالا شما باید به ما تذکر بدهید که ماسک بزنید؟!
این بار دختر و پسر جوانی در ردیف کناریام بودند که ماسک نداشتند. بهشان گفتم، ماسک بزنید اما همینطور نگاهم کردند. پرسیدم ماسک دارید؟ اما باز هم جوابی ندادند. به راننده گفتم شما مگر داخل بستهای که به مسافران میدهید، ماسک نیست؟! با عصبانیت گفت نه خانم، این مال قبل بود. البته موقع رفت در بسته تغذیهای، ماسک بود اما برگشت ماسک نداشتند. وقتی به تهران رسیدم رفتم داخل ترمینال که دستشویی بروم. دیدم کلی معتاد در ترمینال دارند در فضای بسته سیگار میکشند و کسی هم چیزی بهشان نمیگفت. بقیه افرادی هم که در ترمینال بودند بیشترشان ماسک نداشتند. رفتم به کیوسک نگهبانی و گفتم ، آنها گفتند به ما ربطی ندارد. رفتم حراست و آنجا گفتند ما به اینها تذکر میدهیم اما گوش نمیکنند. ناامید شدم و از ترمینال بیرون آمدم که حداقل در فضای آزاد باشم. این را هم بگویم که بین راه با هرجا تماس میگرفتم تا شکایت کنم میگفتند به ما ربطی ندارد. ستاد کرونا میگفت زنگ بزن پلیس راه، پلیس راه میگفت زنگ بزن بهداشت و در نهایت هیچ کدام جوابگو نبودند.»
تجربه مشابه او را یکی دیگر از کسانی که این مدت به واسطه کار مجبور شده با اتوبوس سفر کند، اینطور بازگو میکند: «سفر با هواپیما با این هزینهها برای همه مقدور نیست وگرنه آدم ترجیح میدهد مدت کمتری در راه باشد. این چند باری که با اتوبوس سفر کردم فقط خدا خدا میکردم که کرونا نگیرم. خیلی از مسافران رعایت نمیکنند و ماسک نمیزنند حتی یک بار مسافری به نظر علائم داشت ولی هیچ نظارتی نبود و فقط چون داشت سرفه میکرد کمک راننده چند بار سر برگرداند و در همین حد بود. من فکر میکردم قبل از سوار شدن تب مسافران را اندازه میگیرند که خبری از آن هم نبود. حالا بههرحال ما که ندیدیم. آن چیزی هم که من دیدم این بود که بیشتر از ظرفیتی که باید، مسافر سوار کرده بودند و حتی در جواب یکی از مسافران که معترض بود راننده گفت که اگر مشکلداری با هواپیما برو.»
اسحاق امیری، راننده اتوبوس بین شهری اما معتقد است که بیشتر همکارانش پروتکلها را رعایت میکنند و اینکه تقصیر را گردن قشر راننده و اتوبوس دار بیندازند، درست نیست. او میگوید: «الان ظرفیت اتوبوسها کم شده که برای ویآیپی و اتوبوس معمولی فرق میکند. من که معمولیام و از ویآیپی خبر ندارم ولی ما 25 نفر از 45 صندلیمان را میتوانیم مسافر بگیریم. درآمدمان به خاطر همین چیزها نصف شده است. اگر کسی بیشتر از ظرفیت هم مسافر سوار کند به خاطر شرایط بد معیشتی است. ما الان خودمان در مسیری کار میکنیم که بیشتر مسافرها دانشجو هستند. الان که دانشگاهها تعطیل است و به خاطر کرونا بقیه سفرها هم کم شده یعنی حتی اگر بخواهیم بیشتر از ظرفیت هم مسافر سوار کنیم، مسافری نیست. ما در بستههایی که به مسافران میدهیم، ماسک نمیگذاریم اما فرض را بر این میگیریم که خودشان ماسک دارند. اگر کسی هم ماسک نزده باشد، سعی میکنیم تذکر بدهیم اما مگر چند بار میشود تذکر داد؟ خود مردم باید رعایت کنند.»
این درحالی است که چندی پیش رضا همامی، دبیر کانون انجمنهای صنفی شرکتهای مسافربری کشور در این باره به ایسنا، گفت: «با وجود ابلاغ و انجام دستورالعمل طرح فاصلهگذاری اجتماعی، هزینه اجرای این طرح اجازه نمیدهد بخوبی اجرا شود.»
به گفته وی اتوبوس ۲۵ نفره به دلیل اجرای طرح فاصله گذاری اجتماعی باید تنها ۱۲ مسافر را جابهجا کند. در واقع زمانی که هر اتوبوس با نصف ظرفیت خود مسافران را جابهجا میکند در اصل کرایه اتوبوس به نصف کاهش مییابد و باعث ضرر و زیان میشود که کسی جوابگوی آن نیست. طبق پروتکلهای وزارت بهداشت، طرح فاصلهگذاری اجتماعی باید در پایانههای جابهجایی مسافر اجرا شود. علاوه بر آن تمام رانندگان اتوبوس ملزم به اجرای ضوابط بهداشتی هستند. بر این اساس استفاده از ماسک از سوی راننده و مسافران ضرورت دارد.
اما وقتی مسافران با تخلفی در این باره مواجه میشوند با چه نهادی باید تماس بگیرند؟ سردرگمی دختر جوانی که در ابتدا ماجرایش را خواندیم، لزوم پاسخگویی به چنین سؤالی را روشن میکند. دبیر کانون انجمنهای صنفی شرکتهای مسافربری کشور، پلیس راه را ملزم به کنترل این ضوابط در اتوبوسها میداند اما در عین حال توجه را به این نکته جلب میکند که پلیس راه نیروی کافی برای کنترل این موضوع ندارد و خود مسافران باید ضوابط را رعایت کنند.
مسافرانی که رعایت نمیکنند مقصرند یا رانندگان یا شرکتهای تعاونی مسافربری؟ همه با هم در شرایط کرونا گرفتار شدهایم ودراین بین خیلی وقتها مسائلی که تا قبل ازاین کوچکترین توجهی بهشان نمیکردیم، حالا به دغدغهای اساسی تبدیل شده است.
گزارش «ایران» از دلایل افزایش طلاقهای زودهنگام
ویرانی زندگی زوجهای جوان با «من»
مهسا قوی قلب
خبرنگار
بر اساس آمارهای ارائه شده از مرکز آمار ایران در سه ماهه نخست سال جاری ۲۱۹۸ مورد طلاق به ثبت رسیده و از این تعداد 2000 مورد مربوط به ازدواجهای کمتر از یک سال بوده است. این آمارها نشان از این دارد که زوجها دیگر تحمل فشار و اختلافات هرچند کوچک را نداشته و به سرعت تصمیم به جدایی میگیرند. سؤال اینجا است که چرا با توجه به افزایش میزان تحصیلات و بالا رفتن سن ازدواج و در عین حال افزایش آگاهیها نسبت به نسلهای قبل در زمینه حفظ بنیان خانواده پسرفت کردهایم؟ حالا زوجهای جوان با سرعت زیاد و بدون در نظر گرفتن عواقب ناشی از طلاق، زندگی را رها کرده و هر یک تصمیم میگیرند راه خود را از دیگری جدا کنند.
مژگان یکی از همین افرادی است که در سال گذشته با ۸ ماه زندگی مشترک کارش به جدایی کشیده، او میگوید: «۵ سال بود که با حمید دوست اجتماعی بودیم، به نوعی هم همکار بودیم، به نظرم پسر متین و موقری میآمد، وقتی درخواست دوستی داد، با خودم فکر کردم حالا که دیگر مرز ۳۰ سالگی را رد کره ام، خوب است کم کم فکر یک رابطه جدی که منجر به ازدواج میشود، باشم، حدود 4 ماه با حمید دوست بودم او هم مثل من متولد سال 67 بود البته من چند ماهی بزرگتر بودم، به هم علاقه مند شده بودیم و به نظرم همه چیز برای شروع یک زندگی مشترک خوب و منطقی میآمد، سریع موضوع را رسمی کردیم و مراسم عقد و ازدواج انجام شد. به نظر من بزرگترین مشکل ما این بود که هیچ کدام برای شروع زندگی مشترک آمادگی روانی لازم را نداشتیم، مسأله پررنگ دیگر دخالتهای بیجای خانواده همسرم در زندگی مشترک ما بود، در هر موردی نظر میدادند و همسرم هم تأکید داشت که حرف پدر و مادرش عملی شود و انگار هنوز به این باور نرسیده بود که با ازدواج اولویتهای زندگی باید تغییر کند و همسر در جایگاه اول قرار دارد و باید برای حفظ زندگی جدید تلاش کرد، همسر سابقم همچنان خانواده را در اولویت اول خود قرار میداد، مشکل دیگر شکاک بودن و دروغگویی همسرم بود، سه ماه بود که بیکار شده بود، اما من اطلاع نداشتم، در نهایت هم این ازدواج 7 ماه بیشتر دوام نیاورد.»
سینا، 28 سال دارد، او هم دو ماه پیش مهر طلاق بعد از کمتر از یکسال زندگی مشترک، بر شناسنامهاش نشست، سینا که کارشناس ارشد آی تی و شاغل در یکی از شرکتهای خصوصی است، میگوید: من اصالتاً شهرستانی هستم ولی در تهران زندگی میکنم، بعد از تمام شدن درسم وقتی کار مناسبی پیدا کردم، خانوادهام گفتند بهتر است ازدواج کنم تا دیگر مجبور نباشم در شهر غریب با تنهایی بسازم، به صورت سنتی با دختری از خانوادهای موقر که همشهری هم بود، ازدواج کردم، همسر سابقم پزشک بود و تازه تخصص گرفته بود، میدانستم که ازدواج با یک پزشک واقعاً سخت است، چون خیلی از وقتها شیفت است اما حس خوبی داشتم و میخواستم تشکیل زندگی دهم، مراسم برگزار شد و همسرم را به تهران آوردم، فکر میکردم نیمه گمشدهام پیدا شده و یک همراه همیشگی در زندگی دارم اما دریغ که همسرم فقط برای پیشرفت، تصمیم به ازدواج با من گرفته بود، بسیاری از شبها که کشیک بود، ساعتهایی از روز هم که خانه بود یا خواب بود یا در حال درس خواندن، معتاد به درس خواندن شده بود، میخواست عضو هیأت علمی دانشگاه شود، هر چه التماسش کردم که حالا به این مدارج بالای علمی رسیدی، خیلی هم خوب است ولی کمی هم با من باش، اما گوش نمیکرد، نه غذایی درست میکرد نه مسافرتی میرفتیم و من روزها و شبها همیشه تنها بودم، او هم حاضر نشد درس خواندن را کنار بگذارد، در نهایت هم از هم جدا شدیم.»
مرضیه با مردی مبتلا به صرع ازدواج کرد، این ازدواج سوم هادی بود، هادی سن کمی داشت و به خاطر شدت بیماری سر کار هم نمیرفت و متأسفانه هنگام خواستگاری او و خانوادهاش هیچ صحبتی از بیماری نکردند. مرضیه میگوید: آنقدر بیماری هادی شدید بود که نمیتوانست کار کند، همه مخارج را پدر و مادرش متقبل میشدند، حتی پول خرید یک جفت جوراب را هم باید به پدر و مادرش میگفتیم، نمیتوانستم تحمل کنم که همسرم بیکار باشد و همیشه احساس خطر میکردم که اگر در یکی از حملهها همسرم فوت کند، چه باید بکنم؟ سن زیادی ندارم، تصمیم به جدایی گرفتم تا شاید دوباره با فرد دیگری که بتواند خودش هزینهها را تأمین کند، زندگی کنم.»
مهیار، 32 سال دارد و اصالتاً اهل یکی از شهرستانهای جنوب کشور است، با جدایی به دلیل کوچک بودن شهر و دلایل شخصی، به تهران مهاجرت کرد، مهیار هم زندگی مشترکش نه تنها کمتر از یکسال بلکه 6 ماه هم دوام نیاورد، از او هم دلیل جدایی آن هم با این همه سرعت و عجله را پرسیدم، مهیار تنها به چند جمله کوتاه بسنده کرد: «زنم سر و گوشش میجنبید، یک روز که از سر کار به خانه آمدم، با صحنهای مواجه شدم که چارهای جز طلاق برایم باقی نگذاشت.»رضا ولدخانی، روانشناس، با اشاره به اینکه چند عامل باعث جدایی زودهنگام میشود، به «ایران» میگوید: برخی از افراد واقعاً باید به صورت جدی در هدف خود در ازدواج تجدید نظر کنند، اگر هدف از ازدواج تشکیل خانواده و تبدیل شدن «من» به «ما» و رفتن به سمت کمال انسانی باشد، بسیاری گذشتها از سوی طرفین انجام خواهد شد، اما اگر یکی از طرفین و مخصوصاً اگر هر دو طرف هدفشان «پله» قرار دادن دیگری برای رسیدن به اهداف شخصی و فردی خود باشد، دیگر هیچ عاملی، وی را به گذشت در مسائل ترغیب نمیکند. فرق این دو حالت این است که در حالت اول با کمک هم به سوی اهداف مشترک مادی و معنوی خواهند رفت، در صورتی که در حالت دوم، در یک رفتار انفرادی و مسابقه کاملاً مخرب، هر کسی به سمت اهداف خود و در واقع به سمت تخریب پیمان مقدس زناشویی گام برمیدارد و متأسفانه در بسیاری موارد به طلاق و تخریب این پیمان مقدس میانجامد.
به گفته او، همان طور که اشاره شد، پیمان زناشویی از گذشته به عنوان پیمان مقدسی بوده که حتیالامکان سعی در حفظ آن میشده است؛ حتی در جوامع و ادیان دیگر، برای ابطال آن حرمت قائل شده و طلاق را حرام دانسته بودند، اما در حال حاضر، کاهش قداست این پیمان باعث شده تا به آن به صورت یک عقد بسیار عادی نگاه شود و به محض بروز مسائل و مشکلات، طرفین براحتی به سمت طلاق بروند.
عامل دیگری که باعث ازدیاد طلاق میشود، کاهش مسئولیت پذیری زوجین است. هر دو براحتی و منافع خود پایبند هستند و هیچ کدام حاضر به عقبنشینی از منیت خود جهت حفظ بنیاد خانواده نیستند. عامل مهم دیگری که میتوان از آن نام برد، نبود هماهنگی زوجین از نظر شخصیتی و مزاجی است. به طور مثال زندگی یک فرد برونگرا با یک فرد درونگرا یا یک فرد گرم مزاج با یک فرد سرد مزاج بسیار دشوار خواهد بود. لیکن این مسائل و مشکلات با آزادی و خواست طرفین قابل پیگیری و کاهش است، اما از آنجایی که اهداف و روشهای زوجین در برخورد با مسأله ازدواج به خطا رفته، بیشتر از آنکه به سمت اصلاح گام برداشته شود، به سمت پاک کردن صورت مسأله میروند و در ظاهر به خیال آنکه راه راحتتر و بهتر را انتخاب کردهاند، جدایی را انتخاب میکنند اما غافل از اینکه این کار، عواقبی خواهد داشت که شاید به صورت طولانی مدت و حتی بدون اینکه خود فرد بداند، آزار روانی جسمی و جنسی خواهد دید.ولدخانی در ادامه اضافه میکند: به نظر میرسد که تغییر افکار از خودخواهی و تغییر رفتار از گرایش به پاک کردن صورت مسأله و دنبال راحتترین راه حل بودن و همچنین کمی آگاهی نسبت به عواقب جدایی و فسخ این عقد و قرارداد مهم، میتواند رفتار زوجین را از طلاق به اخذ مشاوره و اصلاح بینابین طرفین تغییر دهد.
خبرنگار
بر اساس آمارهای ارائه شده از مرکز آمار ایران در سه ماهه نخست سال جاری ۲۱۹۸ مورد طلاق به ثبت رسیده و از این تعداد 2000 مورد مربوط به ازدواجهای کمتر از یک سال بوده است. این آمارها نشان از این دارد که زوجها دیگر تحمل فشار و اختلافات هرچند کوچک را نداشته و به سرعت تصمیم به جدایی میگیرند. سؤال اینجا است که چرا با توجه به افزایش میزان تحصیلات و بالا رفتن سن ازدواج و در عین حال افزایش آگاهیها نسبت به نسلهای قبل در زمینه حفظ بنیان خانواده پسرفت کردهایم؟ حالا زوجهای جوان با سرعت زیاد و بدون در نظر گرفتن عواقب ناشی از طلاق، زندگی را رها کرده و هر یک تصمیم میگیرند راه خود را از دیگری جدا کنند.
مژگان یکی از همین افرادی است که در سال گذشته با ۸ ماه زندگی مشترک کارش به جدایی کشیده، او میگوید: «۵ سال بود که با حمید دوست اجتماعی بودیم، به نوعی هم همکار بودیم، به نظرم پسر متین و موقری میآمد، وقتی درخواست دوستی داد، با خودم فکر کردم حالا که دیگر مرز ۳۰ سالگی را رد کره ام، خوب است کم کم فکر یک رابطه جدی که منجر به ازدواج میشود، باشم، حدود 4 ماه با حمید دوست بودم او هم مثل من متولد سال 67 بود البته من چند ماهی بزرگتر بودم، به هم علاقه مند شده بودیم و به نظرم همه چیز برای شروع یک زندگی مشترک خوب و منطقی میآمد، سریع موضوع را رسمی کردیم و مراسم عقد و ازدواج انجام شد. به نظر من بزرگترین مشکل ما این بود که هیچ کدام برای شروع زندگی مشترک آمادگی روانی لازم را نداشتیم، مسأله پررنگ دیگر دخالتهای بیجای خانواده همسرم در زندگی مشترک ما بود، در هر موردی نظر میدادند و همسرم هم تأکید داشت که حرف پدر و مادرش عملی شود و انگار هنوز به این باور نرسیده بود که با ازدواج اولویتهای زندگی باید تغییر کند و همسر در جایگاه اول قرار دارد و باید برای حفظ زندگی جدید تلاش کرد، همسر سابقم همچنان خانواده را در اولویت اول خود قرار میداد، مشکل دیگر شکاک بودن و دروغگویی همسرم بود، سه ماه بود که بیکار شده بود، اما من اطلاع نداشتم، در نهایت هم این ازدواج 7 ماه بیشتر دوام نیاورد.»
سینا، 28 سال دارد، او هم دو ماه پیش مهر طلاق بعد از کمتر از یکسال زندگی مشترک، بر شناسنامهاش نشست، سینا که کارشناس ارشد آی تی و شاغل در یکی از شرکتهای خصوصی است، میگوید: من اصالتاً شهرستانی هستم ولی در تهران زندگی میکنم، بعد از تمام شدن درسم وقتی کار مناسبی پیدا کردم، خانوادهام گفتند بهتر است ازدواج کنم تا دیگر مجبور نباشم در شهر غریب با تنهایی بسازم، به صورت سنتی با دختری از خانوادهای موقر که همشهری هم بود، ازدواج کردم، همسر سابقم پزشک بود و تازه تخصص گرفته بود، میدانستم که ازدواج با یک پزشک واقعاً سخت است، چون خیلی از وقتها شیفت است اما حس خوبی داشتم و میخواستم تشکیل زندگی دهم، مراسم برگزار شد و همسرم را به تهران آوردم، فکر میکردم نیمه گمشدهام پیدا شده و یک همراه همیشگی در زندگی دارم اما دریغ که همسرم فقط برای پیشرفت، تصمیم به ازدواج با من گرفته بود، بسیاری از شبها که کشیک بود، ساعتهایی از روز هم که خانه بود یا خواب بود یا در حال درس خواندن، معتاد به درس خواندن شده بود، میخواست عضو هیأت علمی دانشگاه شود، هر چه التماسش کردم که حالا به این مدارج بالای علمی رسیدی، خیلی هم خوب است ولی کمی هم با من باش، اما گوش نمیکرد، نه غذایی درست میکرد نه مسافرتی میرفتیم و من روزها و شبها همیشه تنها بودم، او هم حاضر نشد درس خواندن را کنار بگذارد، در نهایت هم از هم جدا شدیم.»
مرضیه با مردی مبتلا به صرع ازدواج کرد، این ازدواج سوم هادی بود، هادی سن کمی داشت و به خاطر شدت بیماری سر کار هم نمیرفت و متأسفانه هنگام خواستگاری او و خانوادهاش هیچ صحبتی از بیماری نکردند. مرضیه میگوید: آنقدر بیماری هادی شدید بود که نمیتوانست کار کند، همه مخارج را پدر و مادرش متقبل میشدند، حتی پول خرید یک جفت جوراب را هم باید به پدر و مادرش میگفتیم، نمیتوانستم تحمل کنم که همسرم بیکار باشد و همیشه احساس خطر میکردم که اگر در یکی از حملهها همسرم فوت کند، چه باید بکنم؟ سن زیادی ندارم، تصمیم به جدایی گرفتم تا شاید دوباره با فرد دیگری که بتواند خودش هزینهها را تأمین کند، زندگی کنم.»
مهیار، 32 سال دارد و اصالتاً اهل یکی از شهرستانهای جنوب کشور است، با جدایی به دلیل کوچک بودن شهر و دلایل شخصی، به تهران مهاجرت کرد، مهیار هم زندگی مشترکش نه تنها کمتر از یکسال بلکه 6 ماه هم دوام نیاورد، از او هم دلیل جدایی آن هم با این همه سرعت و عجله را پرسیدم، مهیار تنها به چند جمله کوتاه بسنده کرد: «زنم سر و گوشش میجنبید، یک روز که از سر کار به خانه آمدم، با صحنهای مواجه شدم که چارهای جز طلاق برایم باقی نگذاشت.»رضا ولدخانی، روانشناس، با اشاره به اینکه چند عامل باعث جدایی زودهنگام میشود، به «ایران» میگوید: برخی از افراد واقعاً باید به صورت جدی در هدف خود در ازدواج تجدید نظر کنند، اگر هدف از ازدواج تشکیل خانواده و تبدیل شدن «من» به «ما» و رفتن به سمت کمال انسانی باشد، بسیاری گذشتها از سوی طرفین انجام خواهد شد، اما اگر یکی از طرفین و مخصوصاً اگر هر دو طرف هدفشان «پله» قرار دادن دیگری برای رسیدن به اهداف شخصی و فردی خود باشد، دیگر هیچ عاملی، وی را به گذشت در مسائل ترغیب نمیکند. فرق این دو حالت این است که در حالت اول با کمک هم به سوی اهداف مشترک مادی و معنوی خواهند رفت، در صورتی که در حالت دوم، در یک رفتار انفرادی و مسابقه کاملاً مخرب، هر کسی به سمت اهداف خود و در واقع به سمت تخریب پیمان مقدس زناشویی گام برمیدارد و متأسفانه در بسیاری موارد به طلاق و تخریب این پیمان مقدس میانجامد.
به گفته او، همان طور که اشاره شد، پیمان زناشویی از گذشته به عنوان پیمان مقدسی بوده که حتیالامکان سعی در حفظ آن میشده است؛ حتی در جوامع و ادیان دیگر، برای ابطال آن حرمت قائل شده و طلاق را حرام دانسته بودند، اما در حال حاضر، کاهش قداست این پیمان باعث شده تا به آن به صورت یک عقد بسیار عادی نگاه شود و به محض بروز مسائل و مشکلات، طرفین براحتی به سمت طلاق بروند.
عامل دیگری که باعث ازدیاد طلاق میشود، کاهش مسئولیت پذیری زوجین است. هر دو براحتی و منافع خود پایبند هستند و هیچ کدام حاضر به عقبنشینی از منیت خود جهت حفظ بنیاد خانواده نیستند. عامل مهم دیگری که میتوان از آن نام برد، نبود هماهنگی زوجین از نظر شخصیتی و مزاجی است. به طور مثال زندگی یک فرد برونگرا با یک فرد درونگرا یا یک فرد گرم مزاج با یک فرد سرد مزاج بسیار دشوار خواهد بود. لیکن این مسائل و مشکلات با آزادی و خواست طرفین قابل پیگیری و کاهش است، اما از آنجایی که اهداف و روشهای زوجین در برخورد با مسأله ازدواج به خطا رفته، بیشتر از آنکه به سمت اصلاح گام برداشته شود، به سمت پاک کردن صورت مسأله میروند و در ظاهر به خیال آنکه راه راحتتر و بهتر را انتخاب کردهاند، جدایی را انتخاب میکنند اما غافل از اینکه این کار، عواقبی خواهد داشت که شاید به صورت طولانی مدت و حتی بدون اینکه خود فرد بداند، آزار روانی جسمی و جنسی خواهد دید.ولدخانی در ادامه اضافه میکند: به نظر میرسد که تغییر افکار از خودخواهی و تغییر رفتار از گرایش به پاک کردن صورت مسأله و دنبال راحتترین راه حل بودن و همچنین کمی آگاهی نسبت به عواقب جدایی و فسخ این عقد و قرارداد مهم، میتواند رفتار زوجین را از طلاق به اخذ مشاوره و اصلاح بینابین طرفین تغییر دهد.
گزارش بانک مرکزی از تحولات 9 ماه اقتصاد:
گام اول کاهش انتظارات تورمی برداشته شد
گروه اقتصادی | به اذعان خیلی از کارشناسان اقتصادی، نرخ تورم طی چند وقت اخیر کنترل شده است. مهدی تقوی یکی از کارشناسان اقتصادی است که مهر تأیید بر ثبات نرخ تورم میزند و میگوید که با کاهش نوسان نرخ ارز، کنترل نقدینگی و پیروز شدن بایدن در انتخابات امریکا، تورم کنترل شده است.
اما او ادامه این اتفاق را در توجه به تولید میداند و میگوید: «زمانی میتوان نرخ تورم را همهجانبه کنترل کرد و حتی به سمت کاهش آن رفت که توجه به تولید دوچندان شود و سیاستگذاران از سیاستهایی که میتواند باعث برهم زدن فرآیند تجارت و تولید شود، پرهیز کنند.»
علی قنبری استاد دانشگاه تربیت مدرس هم اعتقاد دارد که برای کنترل تورم به کنترل نقدینگی و افزایش تولید نیاز است. او ادامه میدهد که کشور از سال 97 با شرایط سخت و دشواری روبهرو است و از آنجا که دولت نتوانست به سمت اجرای پروژههای عمرانی برود و نقدینگی را در مسیر تولید قرار دهد، شاهد این بودیم که مردم برای حفظ ارزش پول خود سراغ بازارهای موازی رفتند؛ بازارهایی که باعث شد بازار با به هم ریختگیهای بیشتری مواجه شود.
در مورد وضعیت اقتصادی کشور و مسأله تورم تحلیلهای متعددی از سوی کارشناسان مطرح میشود؛برخی از کارشناسان اعتقاد دارند سیاستهای دولت در تزریق نقدینگی باعث شد که تورم دو رقمی شود.
با وجود تمام این صحبتها و نقدها، بانک مرکزی در گزارش تحلیلی به تحولات اقتصاد کلان و اقدامات ضد تورمی بانک مرکزی در آذرماه سال 99 پرداخته است؛ در این گزارش آمده است که در آذرماه حجم پول و انتظارات تورمی کاهش یافته است و مردم برداشت کمتری از سپردههای خود در بانکها دارند. این اتفاق میتواند نوید بخش آنها باشد که کشور از آذرماه در مسیر کنترل نرخ تورم قرار گرفته است.
رشد صفر درصدی پول
در گزارش بانک مرکزی آمده است، رشد صفر درصدی پول نسبت به ماه گذشته (آبان 99) و همچنین کاهش 10.3 واحد درصدی رشد 12 ماهه این متغیر در آذرماه سال جاری (69.7 درصد) نسبت به رشد دوازده ماه منتهی به آبان ماه سال جاری (80.0 درصد) از کاهش سیالیت سپردهها و ماندگار شدن بیشتر آنها حکایت دارد که کاهش انتظارات تورمی است.
17 آذرماه سال جاری بود که عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی در برنامه گفتوگوی ویژه خبری گفته بود که ما بر مبنای دلار نیمایی ۱۷ هزار تومان پیشبینی کردیم که تورم متوسط یکساله منتهی به خرداد ۱۴۰۰ را به ۲۲ تا ۲۴ درصد برسانیم و تا آن زمان ۶ ماه فرصت داریم.
حال بانک مرکزی در گزارش خود آورده است که بانک مرکزی در مواجهه با تحولات اقتصادی پیشآمده، اقدامات خود در آذرماه 99 را بهگونهای ادامه داد تا ضمن مدیریت انتظارات تورمی و هدایت نرخ تورم به سمت تورم هدف (22 درصد)، مسئولیتهای خود را در زمینه حفظ ارزش پول ملی (ثبات قیمتها) و کمک به رشد اقتصادی ایفا کند.
به تورم 22 درصدی میرسیم
بانک مرکزی مهمترین دلیل در کاهش نرخ تورم را به نرخ ارز گره زده است؛در خروجی سایت بانک مرکزی آمده است که با کاهش التهابات در بازار ارز و تعدیل انتظارات تورمی و نمایان شدن اثرات کلی آن بر نرخ تورم اقلام کالایی و همچنین تحولات کاهشی قیمت برخی از اقلام عمده داراییها نظیر قیمت خودرو و مسکن، در آذرماه نرخ تورم ماهانه نسبت به دو ماه گذشته کاهش قابل ملاحظهای را تجربه کرد. امید میرود در صورت استمرار چنین شرایطی طی ماههای پیش رو، حرکت به سمت تورم هدف تقویت شود.
چرا تابستان شاخصها مثبت شد؟
بر اساس اطلاعات اولیه از حسابهای ملی، تولید ناخالص داخلی کشور در نیمه نخست سال 99 نسبت به رقم مشابه سال قبل به میزان 1.3 درصد افزایش یافت. رشد تولید ناخالص داخلی در بهار سال جاری منفی 2.9 درصد بود که این رقم در تابستان به 5.1 درصد افزایش یافت. رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت نیز که در بهار سال جاری منفی 0.6 درصد بود در فصل تابستان به 3.2 درصد افزایش یافته و بر این اساس، رشد اقتصادی بدون نفت کشور در نیمه اول سال جاری به حدود 1.4 درصد رسید. رشد چشمگیر گروه نفت (از منفی 16.8 درصد در سه ماهه نخست به 22.2 درصد در سه ماهه دوم) و رشد قابل توجه گروه صنایع و معادن (از 2.5 درصد در سه ماهه نخست به 7.9 درصد در سه ماهه دوم) در کنار بهبود رشد گروه خدمات (از منفی 1.8 درصد در سه ماهه نخست به 1.4 درصد در سه ماهه دوم) از مهمترین عوامل بهبود رشد اقتصادی در تابستان امسال بوده است.
مدیریت نقدینگی در بازار بینبانکی به وسیله عملیات بازار باز (در قالب توافق بازخرید و خرید قطعی اوراق) و همچنین استفاده بانکها از اعتبارگیری قاعدهمند باعث بازگشت نرخ سود به دالان سیاستی شد؛ روند نزولی نرخ که از اوایل آبان ماه شروع شده بود، در ابتدای آذر ماه نیز ادامه داشت و در روزهای پایانی این ماه نرخ بازار در محدود 20 درصد تثبیت شد. بانک مرکزی اظهار امیدواری کرده است که با افزایش سهم اوراق بدهی دولتی در ترازنامه بانکهای دارای کمبود نقدینگی و گسترش استفاده از ابزارهای عملیات بازار باز، انضباط بیشتری در رابطه شبکه بانکی با بانک مرکزی حاکم شود.
در این میان نرخ بازده اسناد خزانه اسلامی با سررسیدهای یک و دو ساله در آذرماه نسبت به ماه قبل کاهشی بود و به ترتیب از 18.95 و 20.83 درصد در آبانماه به 18.67 و 20.36 درصد در آذرماه کاهش یافت. به دنبال تثبیت نرخ سود بازار بین بانکی، نرخ بازدهی اسناد خزانه نیز در آذرماه نوسان کمتری را تجربه کرد که حاکی از تعدیل انتظارات تورمی است.
کنترل پایه پولی عملیاتی شد
همراستا و همجهت با رشد متغیرهای عمده پولی در چند ماه گذشته، بر اساس ارقام مقدماتی، رشد نقدینگی و پایه پولی در پایان آذر 99 نسبت به پایان سال قبل، به ترتیب به 26.6 و 15.5 درصد رسید که نسبت به رشد این دو متغیر در دوره مشابه سال قبل (20.2 و 18.3 درصد) به ترتیب 6.4 واحد درصد افزایش و 2.8 واحد درصد کاهش نشان میدهد. همچنین رشد دوازدهماهه نقدینگی، حجم پول و پایه پولی در پایان آذر به ترتیب معادل 38.3، 69.7 و 29.7 درصد بوده است.
با وجود شرایط بیسابقه اقتصاد کشور و انتقال فشار آن به بانک مرکزی، تلاشهای این بانک جهت کنترل پایه پولی موثر واقع شده که گواه آن رشد 15.5 درصدی این متغیر در 9 ماه سال جاری است. همانطور که بانک مرکزی سعی کرده است جزء قابل کنترلتر در رشد نقدینگی یعنی پایه پولی را کنترل کند، تداوم رشد بالای نقدینگی سبب در پیش گرفتن سیاست احتیاطی اعمال محدودیت بر رشد ترازنامه بانکها و مؤسسات اعتباری شد که برای اولین بار در اقتصاد کشور به این شکل اتخاذ شده است.
بانک مرکزی با چه روشی نرخ تورم را کاهش میدهد؟
چه سیاستهایی در ساختمان میرداماد اتخاذ شد که نرخ تورم در مسیرکاهش قرار گیرد. بانک مرکزی به 6 محور پرداخته است. انجام عملیات بازار باز به ارزش 162.8 هزار میلیارد ریال در قالب توافق بازخرید با سررسید 14 روزه یکی از اقدامها بوده است. عرضه وجوه در قالب اعتباردهی قاعدهمند به بانکها برای رفع کمبود نقدینگی اضطراری در 3 نوبت مجموعاً به ارزش 13.8 هزار میلیارد ریال در قالب توافق بازخرید دیگر موضوعی است که همتی اتخاذ کرد.
در این میان تأمین 25.1 میلیارد دلار ارز واردات مورد نیاز اقتصاد کشور در 9 ماه امسال که از این میزان 7.4 میلیارد دلار آن مربوط به کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات پزشکی بوده است، تأمین مالی مخارج دولتی در قالب فروش اوراق دولتی از طریق کارگزاری بانک مرکزی به میزان 124.1 هزار میلیارد ریال در آذر ماه سال جاری،ابلاغ سیاستهای تعیین شده در زمینه کنترل مقداری ترازنامه بانکها و مؤسسات اعتباری با هدف مهار رشد بی رویه نقدینگی در شبکه بانکی کشور، اتمام برنامه جامع ادغام بانکهای انصار، مهر اقتصاد، حکمت ایرانیان، قوامین و مؤسسه اعتباری کوثر در بانک سپه و ایجاد سازوکار واحد جهت واگذاری اموال مازاد بانکها و مؤسسات اعتباری غیربانکی هم از دیگر مواردی است که میتوان از سیاستهای کنترلی نرخ تورم از سوی بانک مرکزی اعلام کرد.
اما او ادامه این اتفاق را در توجه به تولید میداند و میگوید: «زمانی میتوان نرخ تورم را همهجانبه کنترل کرد و حتی به سمت کاهش آن رفت که توجه به تولید دوچندان شود و سیاستگذاران از سیاستهایی که میتواند باعث برهم زدن فرآیند تجارت و تولید شود، پرهیز کنند.»
علی قنبری استاد دانشگاه تربیت مدرس هم اعتقاد دارد که برای کنترل تورم به کنترل نقدینگی و افزایش تولید نیاز است. او ادامه میدهد که کشور از سال 97 با شرایط سخت و دشواری روبهرو است و از آنجا که دولت نتوانست به سمت اجرای پروژههای عمرانی برود و نقدینگی را در مسیر تولید قرار دهد، شاهد این بودیم که مردم برای حفظ ارزش پول خود سراغ بازارهای موازی رفتند؛ بازارهایی که باعث شد بازار با به هم ریختگیهای بیشتری مواجه شود.
در مورد وضعیت اقتصادی کشور و مسأله تورم تحلیلهای متعددی از سوی کارشناسان مطرح میشود؛برخی از کارشناسان اعتقاد دارند سیاستهای دولت در تزریق نقدینگی باعث شد که تورم دو رقمی شود.
با وجود تمام این صحبتها و نقدها، بانک مرکزی در گزارش تحلیلی به تحولات اقتصاد کلان و اقدامات ضد تورمی بانک مرکزی در آذرماه سال 99 پرداخته است؛ در این گزارش آمده است که در آذرماه حجم پول و انتظارات تورمی کاهش یافته است و مردم برداشت کمتری از سپردههای خود در بانکها دارند. این اتفاق میتواند نوید بخش آنها باشد که کشور از آذرماه در مسیر کنترل نرخ تورم قرار گرفته است.
رشد صفر درصدی پول
در گزارش بانک مرکزی آمده است، رشد صفر درصدی پول نسبت به ماه گذشته (آبان 99) و همچنین کاهش 10.3 واحد درصدی رشد 12 ماهه این متغیر در آذرماه سال جاری (69.7 درصد) نسبت به رشد دوازده ماه منتهی به آبان ماه سال جاری (80.0 درصد) از کاهش سیالیت سپردهها و ماندگار شدن بیشتر آنها حکایت دارد که کاهش انتظارات تورمی است.
17 آذرماه سال جاری بود که عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی در برنامه گفتوگوی ویژه خبری گفته بود که ما بر مبنای دلار نیمایی ۱۷ هزار تومان پیشبینی کردیم که تورم متوسط یکساله منتهی به خرداد ۱۴۰۰ را به ۲۲ تا ۲۴ درصد برسانیم و تا آن زمان ۶ ماه فرصت داریم.
حال بانک مرکزی در گزارش خود آورده است که بانک مرکزی در مواجهه با تحولات اقتصادی پیشآمده، اقدامات خود در آذرماه 99 را بهگونهای ادامه داد تا ضمن مدیریت انتظارات تورمی و هدایت نرخ تورم به سمت تورم هدف (22 درصد)، مسئولیتهای خود را در زمینه حفظ ارزش پول ملی (ثبات قیمتها) و کمک به رشد اقتصادی ایفا کند.
به تورم 22 درصدی میرسیم
بانک مرکزی مهمترین دلیل در کاهش نرخ تورم را به نرخ ارز گره زده است؛در خروجی سایت بانک مرکزی آمده است که با کاهش التهابات در بازار ارز و تعدیل انتظارات تورمی و نمایان شدن اثرات کلی آن بر نرخ تورم اقلام کالایی و همچنین تحولات کاهشی قیمت برخی از اقلام عمده داراییها نظیر قیمت خودرو و مسکن، در آذرماه نرخ تورم ماهانه نسبت به دو ماه گذشته کاهش قابل ملاحظهای را تجربه کرد. امید میرود در صورت استمرار چنین شرایطی طی ماههای پیش رو، حرکت به سمت تورم هدف تقویت شود.
چرا تابستان شاخصها مثبت شد؟
بر اساس اطلاعات اولیه از حسابهای ملی، تولید ناخالص داخلی کشور در نیمه نخست سال 99 نسبت به رقم مشابه سال قبل به میزان 1.3 درصد افزایش یافت. رشد تولید ناخالص داخلی در بهار سال جاری منفی 2.9 درصد بود که این رقم در تابستان به 5.1 درصد افزایش یافت. رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت نیز که در بهار سال جاری منفی 0.6 درصد بود در فصل تابستان به 3.2 درصد افزایش یافته و بر این اساس، رشد اقتصادی بدون نفت کشور در نیمه اول سال جاری به حدود 1.4 درصد رسید. رشد چشمگیر گروه نفت (از منفی 16.8 درصد در سه ماهه نخست به 22.2 درصد در سه ماهه دوم) و رشد قابل توجه گروه صنایع و معادن (از 2.5 درصد در سه ماهه نخست به 7.9 درصد در سه ماهه دوم) در کنار بهبود رشد گروه خدمات (از منفی 1.8 درصد در سه ماهه نخست به 1.4 درصد در سه ماهه دوم) از مهمترین عوامل بهبود رشد اقتصادی در تابستان امسال بوده است.
مدیریت نقدینگی در بازار بینبانکی به وسیله عملیات بازار باز (در قالب توافق بازخرید و خرید قطعی اوراق) و همچنین استفاده بانکها از اعتبارگیری قاعدهمند باعث بازگشت نرخ سود به دالان سیاستی شد؛ روند نزولی نرخ که از اوایل آبان ماه شروع شده بود، در ابتدای آذر ماه نیز ادامه داشت و در روزهای پایانی این ماه نرخ بازار در محدود 20 درصد تثبیت شد. بانک مرکزی اظهار امیدواری کرده است که با افزایش سهم اوراق بدهی دولتی در ترازنامه بانکهای دارای کمبود نقدینگی و گسترش استفاده از ابزارهای عملیات بازار باز، انضباط بیشتری در رابطه شبکه بانکی با بانک مرکزی حاکم شود.
در این میان نرخ بازده اسناد خزانه اسلامی با سررسیدهای یک و دو ساله در آذرماه نسبت به ماه قبل کاهشی بود و به ترتیب از 18.95 و 20.83 درصد در آبانماه به 18.67 و 20.36 درصد در آذرماه کاهش یافت. به دنبال تثبیت نرخ سود بازار بین بانکی، نرخ بازدهی اسناد خزانه نیز در آذرماه نوسان کمتری را تجربه کرد که حاکی از تعدیل انتظارات تورمی است.
کنترل پایه پولی عملیاتی شد
همراستا و همجهت با رشد متغیرهای عمده پولی در چند ماه گذشته، بر اساس ارقام مقدماتی، رشد نقدینگی و پایه پولی در پایان آذر 99 نسبت به پایان سال قبل، به ترتیب به 26.6 و 15.5 درصد رسید که نسبت به رشد این دو متغیر در دوره مشابه سال قبل (20.2 و 18.3 درصد) به ترتیب 6.4 واحد درصد افزایش و 2.8 واحد درصد کاهش نشان میدهد. همچنین رشد دوازدهماهه نقدینگی، حجم پول و پایه پولی در پایان آذر به ترتیب معادل 38.3، 69.7 و 29.7 درصد بوده است.
با وجود شرایط بیسابقه اقتصاد کشور و انتقال فشار آن به بانک مرکزی، تلاشهای این بانک جهت کنترل پایه پولی موثر واقع شده که گواه آن رشد 15.5 درصدی این متغیر در 9 ماه سال جاری است. همانطور که بانک مرکزی سعی کرده است جزء قابل کنترلتر در رشد نقدینگی یعنی پایه پولی را کنترل کند، تداوم رشد بالای نقدینگی سبب در پیش گرفتن سیاست احتیاطی اعمال محدودیت بر رشد ترازنامه بانکها و مؤسسات اعتباری شد که برای اولین بار در اقتصاد کشور به این شکل اتخاذ شده است.
بانک مرکزی با چه روشی نرخ تورم را کاهش میدهد؟
چه سیاستهایی در ساختمان میرداماد اتخاذ شد که نرخ تورم در مسیرکاهش قرار گیرد. بانک مرکزی به 6 محور پرداخته است. انجام عملیات بازار باز به ارزش 162.8 هزار میلیارد ریال در قالب توافق بازخرید با سررسید 14 روزه یکی از اقدامها بوده است. عرضه وجوه در قالب اعتباردهی قاعدهمند به بانکها برای رفع کمبود نقدینگی اضطراری در 3 نوبت مجموعاً به ارزش 13.8 هزار میلیارد ریال در قالب توافق بازخرید دیگر موضوعی است که همتی اتخاذ کرد.
در این میان تأمین 25.1 میلیارد دلار ارز واردات مورد نیاز اقتصاد کشور در 9 ماه امسال که از این میزان 7.4 میلیارد دلار آن مربوط به کالاهای اساسی، دارو و تجهیزات پزشکی بوده است، تأمین مالی مخارج دولتی در قالب فروش اوراق دولتی از طریق کارگزاری بانک مرکزی به میزان 124.1 هزار میلیارد ریال در آذر ماه سال جاری،ابلاغ سیاستهای تعیین شده در زمینه کنترل مقداری ترازنامه بانکها و مؤسسات اعتباری با هدف مهار رشد بی رویه نقدینگی در شبکه بانکی کشور، اتمام برنامه جامع ادغام بانکهای انصار، مهر اقتصاد، حکمت ایرانیان، قوامین و مؤسسه اعتباری کوثر در بانک سپه و ایجاد سازوکار واحد جهت واگذاری اموال مازاد بانکها و مؤسسات اعتباری غیربانکی هم از دیگر مواردی است که میتوان از سیاستهای کنترلی نرخ تورم از سوی بانک مرکزی اعلام کرد.
فرشته کریمی، لژیونر فوتسال بانوان در گفتوگو با «ایران»:
همه فکر میکردند من خواهر علی کریمی هستم
محمد محمدی سدهی / مسابقات لیگ برتر فوتسال بانوان کویت در شرایطی در حال برگزاری است که فرشته کریمی، بازیکن تیم ملی فوتسال کشورمان که حدوداً یک ماهی است برای حضور در لیگ این کشور به کویت رفته در دومین دیدار هفته هفتم، برای تیم القادسیه به میدان رفت و تیمش 6ـ3 به الکویت باخت اما او در دو بازیای که برای تیمش به میدان رفته درخشیده است. گفتنی است دیشب یاران کریمی در جدالی دشوار به مصاف العربی رفتند.
فرشته کریمی، ستاره تیم ملی فوتسال بانوان و القادسیه کویت درخصوص حضورش در لیگ فوتسال کویت به «ایران» گفت: «لیگ کویت سومین سال بازگشایی خود را میگذراند و در این 3 سال شهرزاد مظفر، سرمربی سابق تیم ملی فوتسال نقش پررنگی در تأسیس لیگ فوتسال بانوان این کشور داشت. شرایط لیگ کویت سال به سال در حال بهتر شدن است. شرایط اینجا بسیار سخت است و خانم مظفر به تنهایی کارهای استعدادیابی را انجام میدهد در حالی که استعداد در کویت بسیار کم است و همانند کشور خودمان و کشورهای دیگر نیست که استعدادهای زیادی در این رشته داشته باشند.»
او با اشاره به این موضوع که بازیکنان تیم ملی بانوان کویت در حال یادگیری هستند بیان داشت: «کشور کویت حدوداً یک میلیون جمعیت دارد و حال ببینید که از این یک میلیون نفر چقدر خانم هستند، یا چقدر از اینها ورزشکار هستند و چقدر به فوتسال علاقه دارند. جمعیت این کشور کم است و باتوجه به این موضوع استعدادیابی در این کشور کار بسیار سختی است. کویت فوتسالیستهای بسیار کمی دارد اما به هر حال اینها در حال سرمایهگذاری هستند و در حال حاضر هم 2 بازیکن از بهترین بازیکنان تیم ملی فوتسال اوکراین در لیگ فوتسال کویت بازی میکنند.»
این بازیکن فوتسال بانوان بیان داشت: «ما در تیم ملی رودرروی این دو بازیکن اوکراینی بازی کردیم و از این دو بازیکن شناخت داریم، آنها بازیکنان بسیار خوبی هستند. البته این دو بازیکن در یک تیم حضور دارند اما شرایط بازیکنان ایرانی این گونه نیست و بازیکنان ایرانی هم تیمی نیستند و این موضوع باعث میشود تا با بازیکنانی کار کنیم که چیزی از فوتسال نمیدانند. این موضوع باعث میشود شرایطمان سختتر شود.»
کریمی با اشاره به این موضوع که کویتیها با سرمایهگذاری و کار رسانهای به دنبال پیشرفت در این رشته هستند، افزود: «کویتی ها خیلی خوب در حال حمایت از فوتسالشان هستند و هر هفته بهترین گل را انتخاب میکنند. البته این انتخاب مردمی است و آنها گلها را داخل سایت خود میگذارند و به انتخاب مردم بهترین گل معرفی میشود. با این کار به دنبال این هستند تا بانوان کشورشان به فوتسال علاقهمند شوند. من تا اینجا 2 بازی برای القادسیه برگزار کردم و هفته گذشته نخستین بازی من برای این تیم بود که گل من به عنوان بهترین گل هفته انتخاب شد و این هفته هم گلم کاندیدای بهترین گل زده شد.»شماره 5 القادسیه با اشاره به این موضوع که در این 2 بازی 4 گل زدم و 2 پاس گل دادم، اظهار داشت: «ایران قهرمان آسیا است و آنها از این موضوع اطلاع دارند که کیفیت بازیکنان ایرانی تا چه حد بالاست و به این دلیل ما را به اینجا آوردند که به پیشرفت فوتسالشان کمک کنیم. من در تیمم تنها هستم و یک نفری نمیتوانم تمام کارها را انجام دهم. زمانی که جلو میروم، میبینم که هیچ کس با من نیست. به نوعی در حال آموزش به فوتسالیستهای کویتی هستم. بازی من در اینجا با بازیای که برای تیم ملی میکنم، قابل قیاس نیست چرا که کیفیت تیم ملی بسیار بالاست.»
این لژیونر فوتسال ایران درخصوص پیشنهادات دیگرش و اینکه چه رؤیایی دارد این گونه صحبت کرد: «پیش از حضور در اینجا از چند کشور پیشنهاد داشتم اما به خاطر کرونا استرس داشتم و نتوانستم به اروپا بروم. دوست داشتم در اروپا و لیگ اسپانیا و پرتغال بازی کنم اما نشد. بعد از این دو لیگ ترجیح میدهم در ایران بازی کنم چرا که لیگ ما جزو 5 لیگ معتبر دنیاست. چیزی را رؤیا نمی دانم اما اهدافی در زندگی داشته ام که برای رسیدن به این اهداف تلاش کرده ام و خدا را شکر به این اهداف رسیدم. تا زمانی که زنده هستم برای رسیدن به اهداف جدید تلاش میکنم. در فوتسال به آن چیزی که در ذهنم داشتم، رسیدم اما هنوز از موفقیت سیر نشدم.»او درخصوص تعطیلی تمرینات تیم ملی فوتسال بانوان به دلیل کرونا افزود: «تعطیلی تمرینات تیم ملی فوتسال بسیار مضر است این تعطیلی تنها به خاطر کرونا نیست و به خاطر مسائل دیگر هم هست که البته این موضوعات به فوتسال ما ضربه میزند. تمام دنیا در حال برگزاری مسابقات فوتسال هستند و اردوهای تیم ملیشان را برگزار میکنند اما در ایران این گونه نیست. حتی در کویت هم تمرینات تیم ملی در حال برگزاری است در حالی که تیم ما قهرمان آسیاست و برگزار نشدن اردوها اتفاق بدی است.»
کریمی در ادامه به موضوع جالبی اشاره کرد: «روز اولی که به اینجا آمدم به خاطر فامیلی ام (کریمی) و تکنیکم همه فکر میکردند که من خواهر علی کریمی هستم. آنها در پیج اینستاگرامم میبینند که علی کریمی پستهای من را لایک میکند و من را دنبال میکند به همین دلیل فکر میکردند که خواهر علی کریمی هستم البته این برای من افتخار است. من در اینجا دو سه نفر را دریبل میزنم و کریمی بازیکن تکنیکیای است و همه او را میشناسند و این برای من جالب بود که فکر کردند خواهر علی کریمی هستم.»
کریمی درخصوص شرایط تیمش این گونه صحبت کرد: «شرایط القادسیه بسیار سخت است و این تیم تنها به دنبال پیشرفت است. تلاشم را میکنم که با این تیم به موفقیت برسم. یک سال و نیم پیش پایم را عمل جراحی کردم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. دوست داشتم در یک فضای بازتر بازی کنم و از دغدغهها دور باشم به این دلیل لیگ کویت را انتخاب کردم و سعی کردم در اینجا به سطح آمادگی جسمی و روحی برسم تا از نظر روانی آماده باشم.»
این لژیونر فوتسال بانوان درخصوص خروج فوتبال بانوان از رنکینگ جهانی بیان داشت: «هر فوتبالیستی از این اتفاق ناراحت میشود چرا که ما سالها زحمت کشیدیم. اولین سالی که تیم ملی بانوان تشکیل شد، من 14 سالم بود و خانم مظفر سرمربی بود و این تیم با هر سختیای که بود کار را پیش برد. یادم هست آن زمان به مسابقات غرب آسیا در اردن رفتیم و یک آقایی در تیم ما بود که ما به او گفتیم «اگر مقام بیاوریم چقدر پاداش میدهید» آن آقا جواب داد «شما بروید کیسه گل نشوید!» از این حرف بسیار متأثر شدم. ولی ما درخشیدیم و فقط با ناداوری در آن مسابقات نایب قهرمان شدیم.»
فرشته کریمی، ستاره تیم ملی فوتسال بانوان و القادسیه کویت درخصوص حضورش در لیگ فوتسال کویت به «ایران» گفت: «لیگ کویت سومین سال بازگشایی خود را میگذراند و در این 3 سال شهرزاد مظفر، سرمربی سابق تیم ملی فوتسال نقش پررنگی در تأسیس لیگ فوتسال بانوان این کشور داشت. شرایط لیگ کویت سال به سال در حال بهتر شدن است. شرایط اینجا بسیار سخت است و خانم مظفر به تنهایی کارهای استعدادیابی را انجام میدهد در حالی که استعداد در کویت بسیار کم است و همانند کشور خودمان و کشورهای دیگر نیست که استعدادهای زیادی در این رشته داشته باشند.»
او با اشاره به این موضوع که بازیکنان تیم ملی بانوان کویت در حال یادگیری هستند بیان داشت: «کشور کویت حدوداً یک میلیون جمعیت دارد و حال ببینید که از این یک میلیون نفر چقدر خانم هستند، یا چقدر از اینها ورزشکار هستند و چقدر به فوتسال علاقه دارند. جمعیت این کشور کم است و باتوجه به این موضوع استعدادیابی در این کشور کار بسیار سختی است. کویت فوتسالیستهای بسیار کمی دارد اما به هر حال اینها در حال سرمایهگذاری هستند و در حال حاضر هم 2 بازیکن از بهترین بازیکنان تیم ملی فوتسال اوکراین در لیگ فوتسال کویت بازی میکنند.»
این بازیکن فوتسال بانوان بیان داشت: «ما در تیم ملی رودرروی این دو بازیکن اوکراینی بازی کردیم و از این دو بازیکن شناخت داریم، آنها بازیکنان بسیار خوبی هستند. البته این دو بازیکن در یک تیم حضور دارند اما شرایط بازیکنان ایرانی این گونه نیست و بازیکنان ایرانی هم تیمی نیستند و این موضوع باعث میشود تا با بازیکنانی کار کنیم که چیزی از فوتسال نمیدانند. این موضوع باعث میشود شرایطمان سختتر شود.»
کریمی با اشاره به این موضوع که کویتیها با سرمایهگذاری و کار رسانهای به دنبال پیشرفت در این رشته هستند، افزود: «کویتی ها خیلی خوب در حال حمایت از فوتسالشان هستند و هر هفته بهترین گل را انتخاب میکنند. البته این انتخاب مردمی است و آنها گلها را داخل سایت خود میگذارند و به انتخاب مردم بهترین گل معرفی میشود. با این کار به دنبال این هستند تا بانوان کشورشان به فوتسال علاقهمند شوند. من تا اینجا 2 بازی برای القادسیه برگزار کردم و هفته گذشته نخستین بازی من برای این تیم بود که گل من به عنوان بهترین گل هفته انتخاب شد و این هفته هم گلم کاندیدای بهترین گل زده شد.»شماره 5 القادسیه با اشاره به این موضوع که در این 2 بازی 4 گل زدم و 2 پاس گل دادم، اظهار داشت: «ایران قهرمان آسیا است و آنها از این موضوع اطلاع دارند که کیفیت بازیکنان ایرانی تا چه حد بالاست و به این دلیل ما را به اینجا آوردند که به پیشرفت فوتسالشان کمک کنیم. من در تیمم تنها هستم و یک نفری نمیتوانم تمام کارها را انجام دهم. زمانی که جلو میروم، میبینم که هیچ کس با من نیست. به نوعی در حال آموزش به فوتسالیستهای کویتی هستم. بازی من در اینجا با بازیای که برای تیم ملی میکنم، قابل قیاس نیست چرا که کیفیت تیم ملی بسیار بالاست.»
این لژیونر فوتسال ایران درخصوص پیشنهادات دیگرش و اینکه چه رؤیایی دارد این گونه صحبت کرد: «پیش از حضور در اینجا از چند کشور پیشنهاد داشتم اما به خاطر کرونا استرس داشتم و نتوانستم به اروپا بروم. دوست داشتم در اروپا و لیگ اسپانیا و پرتغال بازی کنم اما نشد. بعد از این دو لیگ ترجیح میدهم در ایران بازی کنم چرا که لیگ ما جزو 5 لیگ معتبر دنیاست. چیزی را رؤیا نمی دانم اما اهدافی در زندگی داشته ام که برای رسیدن به این اهداف تلاش کرده ام و خدا را شکر به این اهداف رسیدم. تا زمانی که زنده هستم برای رسیدن به اهداف جدید تلاش میکنم. در فوتسال به آن چیزی که در ذهنم داشتم، رسیدم اما هنوز از موفقیت سیر نشدم.»او درخصوص تعطیلی تمرینات تیم ملی فوتسال بانوان به دلیل کرونا افزود: «تعطیلی تمرینات تیم ملی فوتسال بسیار مضر است این تعطیلی تنها به خاطر کرونا نیست و به خاطر مسائل دیگر هم هست که البته این موضوعات به فوتسال ما ضربه میزند. تمام دنیا در حال برگزاری مسابقات فوتسال هستند و اردوهای تیم ملیشان را برگزار میکنند اما در ایران این گونه نیست. حتی در کویت هم تمرینات تیم ملی در حال برگزاری است در حالی که تیم ما قهرمان آسیاست و برگزار نشدن اردوها اتفاق بدی است.»
کریمی در ادامه به موضوع جالبی اشاره کرد: «روز اولی که به اینجا آمدم به خاطر فامیلی ام (کریمی) و تکنیکم همه فکر میکردند که من خواهر علی کریمی هستم. آنها در پیج اینستاگرامم میبینند که علی کریمی پستهای من را لایک میکند و من را دنبال میکند به همین دلیل فکر میکردند که خواهر علی کریمی هستم البته این برای من افتخار است. من در اینجا دو سه نفر را دریبل میزنم و کریمی بازیکن تکنیکیای است و همه او را میشناسند و این برای من جالب بود که فکر کردند خواهر علی کریمی هستم.»
کریمی درخصوص شرایط تیمش این گونه صحبت کرد: «شرایط القادسیه بسیار سخت است و این تیم تنها به دنبال پیشرفت است. تلاشم را میکنم که با این تیم به موفقیت برسم. یک سال و نیم پیش پایم را عمل جراحی کردم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. دوست داشتم در یک فضای بازتر بازی کنم و از دغدغهها دور باشم به این دلیل لیگ کویت را انتخاب کردم و سعی کردم در اینجا به سطح آمادگی جسمی و روحی برسم تا از نظر روانی آماده باشم.»
این لژیونر فوتسال بانوان درخصوص خروج فوتبال بانوان از رنکینگ جهانی بیان داشت: «هر فوتبالیستی از این اتفاق ناراحت میشود چرا که ما سالها زحمت کشیدیم. اولین سالی که تیم ملی بانوان تشکیل شد، من 14 سالم بود و خانم مظفر سرمربی بود و این تیم با هر سختیای که بود کار را پیش برد. یادم هست آن زمان به مسابقات غرب آسیا در اردن رفتیم و یک آقایی در تیم ما بود که ما به او گفتیم «اگر مقام بیاوریم چقدر پاداش میدهید» آن آقا جواب داد «شما بروید کیسه گل نشوید!» از این حرف بسیار متأثر شدم. ولی ما درخشیدیم و فقط با ناداوری در آن مسابقات نایب قهرمان شدیم.»
کاربران کدام واژهها را در سال 2020 جست وجو کردند
میثم لطفی
خبرنگار
سال 2020 میلادی با همه اتفاقات خوب و بد خود در حالی به پایان رسید که برای برخی افراد به مثابه یک دهه سپری شد. این سال با آتشسوزیهای ویرانگر استرالیا آغاز شد و پساز آن خبر فوت ناگهانی «کوبی برایانت» اسطوره بسکتبال و دخترش به گوش رسید و بهدنبال آن بیماری عالمگیر کرونا و در نتیجه آن بحران اقتصادی همه را درگیر خود کرد.اعتراضات جهانی بهدنبال مرگ «جورج فلوید» شهروند سیاه پوست امریکایی، انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری امریکا، حوادث ناگوار آب و هوایی، آتشسوزیهای مهیب کالیفرنیا و تغییر رنگ آسمان این شهر به نارنجی و... از دیگر اتفاقاتی بود که خاطرات نه چندان خوشایند از سال 2020 را به یادگار گذاشت.
با پشت سر گذاشتن این فراز و نشیبها، گوگل، مانند سالهای گذشته فهرست پرجستوجوترین واژههای یک سال گذشته را منتشر کرد و در گزارش مربوطه توضیح داد بیشتر واژگانی که مردم جهان در سال 2020 میلادی جستوجو کردند حجم زیادی از استرس و نگرانی بین آنها را نشان میدهد.
«ویروس کرونا» و «نتایج انتخابات امریکا» دو عبارت برتر پرجستوجو شده در یک سال گذشته بودند که هر دوی آنها نگرانی مردم برای شرایط حاکم بر زندگی را نمایان میکند. در بخش افرادی که بیشتر از دیگران نام آنها جستوجو شده است «جو بایدن» رئیسجمهوری منتخب امریکا رتبه نخست را به خود اختصاص داد. از آنجایی که همهگیری ویروس کرونا موجب از بین رفتن تعداد زیادی از مشاغل شد و آسیبهای مالی فراوان را به مردم وارد کرد، در بخش اخبار در سال 2020 میلادی عبارت «بیکاری» بیشترین تعداد جستوجو را از آن خود کرد و در همین بخش نام «ایران» و اخبار مربوط به آن رتبه سوم را به دست آورد. «بیخوابی» از دیگر عبارتهایی بود که در یک سال گذشته بیش از هر زمان دیگر در سایت گوگل جستوجو شد و پرسشهایی در مورد نحوه سرایت کرونا و علایم ابتلا به آن بیشتر از دیگر سؤالها توجه کاربران را به خود جلب کرد. در این سال مرگ و میر افراد سرشناس هم بسیار مورد توجه قرار گرفت و این مسأله نشان داد در سالی که مرگ انسانها بواسطه شیوع ویروس کرونا بیش از سالهای قبل گزارش شد، از بین رفتن افراد مشهور و سرشناس بیش از پیش برای کاربران جهانی ناباورانه بود.
مرگهای پرجستوجو
همهگیری ویروس کرونا موجب شد تعداد فوت شدگان در سال 2020 میلادی در هزاره سوم رکورد تازه برجا بگذارد. در این میان بسیاری از کاربران سال 2020 را سال مرگ و میرهای غیرمنتظره میدانند و از «کوبی برایانت» بسکتبالیست سابق امریکایی و دخترش بر اثر سانحه سقوط بالگرد در ابتدای سال گذشته تا مرگ «دیهگو مارادونا» ستاره سابق تیم ملی فوتبال آرژانتین در پایان سال، از مهمترین اتفاقات برای کاربران جهانی بودند.
در یک سال گذشته مرگ چهرههای مشهور و برجسته توجه مردم را به خود جلب کرد و واکنش اصلی کاربران جهانی، جستوجوی نام افراد فوت شده در سایت اینترنتی گوگل بود و همین مسأله باعث شد که گوگل امسال فهرست مجزای درگذشتگانی را منتشر کند که نام آنها بیشترین تعداد جستوجو را در یک سال گذشته داشته است.
رتبه نخست این لیست به «کوبی برایانت» ستاره سابق تیم بسکتبال «لسآنجلس لیکرز» اختصاص یافت و او در صدر فهرست پرجستوجوترین مرگهای سال 2020 در موتور جستوجوی اینترنتی گوگل قرار گرفت.
برایانت 41 ساله که پنج دوره قهرمانی مسابقات انبیاِی را در کارنامه خود دارد، بیست و ششم ژانویه 2020 به همراه دختر 13 ساله خود جیانا و هفت نفر دیگر در حال سفر با بالگرد شخصی در هوای مه آلود منطقه کالاباس در نزدیکی کالیفرنیا سقوط کرد و درگذشت. طولی نکشید که نام او به پرجستوجوترین عبارت در گوگل تبدیل شد و کاربرانی از امریکا، کانادا، فیلیپین و جمهوری دومینیکن بیشترین جستوجوی اینترنتی را در مورد او و نحوه سقوط بالگرد انجام دادند. با این اتفاق افراد سرشناسی نسبت به درگذشت برایانت واکنش نشان دادند که از جمله آنها میتوان به دونالد ترامپ رئیسجمهوری امریکا، مایکل جردن بسکتبالیست امریکایی، باراک اوباما رئیسجمهوری اسبق امریکا، آلیشیا کیز خواننده مشهور امریکایی و محمود احمدینژاد رئیسجمهوری اسبق ایران اشاره کرد.
مشهورترین بازیگری که نام او در بین پرجستوجوترین مرگهای سال 2020 میلادی به چشم میخورد «شان کانری» هنرپیشه مشهور اسکاتلندی تبار و نخستین بازیگر نقش «جیمز باند» است که در خواب درگذشت. او در سن 90 سالگی در حالی از دنیا رفت که در اقامتگاه خود در ناسائو در شهر باهاما به سر میبرد و نکته جالب این بود که این ساختمان محل فیلمبرداری یکی از نخستین فیلمهای «جیمز باند» بود.
کانری در سال 1988 میلادی جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کرده بود و در کنار آن جوایز بزرگ دیگر از جمله سه جایزه گلدن گلوب و دو جایزه بافتا را نیز از آن خود کرد. پس از اعلام مرگ وی کاربران جهانی نام او را میلیونها بار در گوگل جستوجو کردند و با وجود این کاربرانی از کشورهای انگلیس، ایرلند، ایتالیا، دانمارک و استرالیا بیش از دیگران بهدنبال او در گوگل گشتند.
در حالی که نام چندین ستاره سینما و اسطورههای ورزشی در فهرست پرجستوجوترین مرگهای سال 2020 قرار گرفت، یک نام متفاوت نیز در این لیست وجود داشت: «جورج فلوید». این مرد سیاه پوست 46 ساله که در بازداشت پلیس ایالات متحده جان خود را از دست داد، به اسطوره مقاومت علیه نژادپرستی تبدیل شد و مرگ او تظاهرات گسترده علیه نژادپرستی در نقاط مختلف جهان را بهدنبال داشت. یکی از عابران پیاده از آخرین لحظات زندگی «جورج فلوید» فیلمی را تهیه کرده بود که در همه شبکههای اجتماعی دست به دست شد. در این فیلم نشان داده شد که زانونی مأمور پلیس امریکا حدود 8 دقیقه روی گردن این مرد سیاه پوست بود و او به سختی تکرار میکرد که نمیتواند نفس بکشد.
«دیهگو مارادونا» ستاره مشهور آرژانتینی نیز از دیگر اسطورههایی بود که نام او در فهرست پرجستوجوترین مرگهای سال 2020 قرار گرفت.
مارادونا که از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال جهان محسوب میشود، در نظرسنجی سازمان فیفا به همراه پِله، عنوان برترین بازیکن قرن بیستم میلادی را به خود اختصاص داد. او سرانجام در تاریخ بیست و پنجم نوامبر 2020 بهدلیل نارسایی قلبی در سن 60 سالگی درگذشت و از زمان اعلام این خبر، کاربران جهانی در جستوجوگر اینترنتی گوگل بهدنبال نام مارادونا میگشتند تا صحت این خبر را بررسی کنند و با وجود این کاربرانی از کشورهای آرژانتین، اروگوئه، پاراگوئه و کامرون بیشترین جستوجو را با نام او انجام دادند.
فهرست کامل پرجستوجوترین مرگهای سال 2020 براساس گزارش منتشر شده از سوی شرکت گوگل به قرار زیر است:
1- «کوبی برایانت» 41 ساله اسطوره بسکتبال امریکا.
2- «نایا ریورا» 33 ساله هنرپیشه و خواننده مشهور امریکایی.
3- «چادویک بوزمن» 43 ساله بازیگر مشهور امریکایی.
4- «سوشانت سینگ راجپوت» 34 ساله هنرپیشه صاحبنام هندی.
5- «جورج فلوید» سیاه پوست 46 ساله امریکایی.
6- «هاروما میورا» 30 ساله هنرپیشه ژاپنی.
7- «کارولین فلک» 40 ساله مجری مشهور بریتانیایی.
8- «دیهگو مارادونا» 60 ساله اسطوره فوتبال آرژانتین.
9- «شان کانری» 90 ساله بازیگر مشهور امریکایی اسکاتلندی تبار.
10- «ادی ون هیلن» 65 ساله آهنگساز و گیتاریست مشهور هلندی.
سیتیر پایتخت در غرب کشور
«خیابان غذا» میزبان گردشگران کرمانشاه میشود
حمیرا حیدریان
خبرنگار
استان کرمانشاه دارای نزدیک به 3 هزار اثر تاریخی است که از بین آنها حدود 716 اثر به ثبت ملی و برخی هم به ثبت جهانی رسیدهاند. از آثار تاریخی که بگذریم، طبخ غذاهای سنتی که پیشینهای از تاریخ این خطه را با خود به یادگار دارد نباید فراموش کرد. خورشت خلال کرمانشاه، دست پیچ و دنده کباب و... از جمله این غذاها است که هر گردشگری که پا به این دیار زیبا میگذارد بدون امتحان کردن آن گویی دست خالی به شهر خود بازگشته است. اما این روزها مردم این خطه به فکرافتادهاند تا بیش از پیش قابلیتهای طعمهای جادویی این غذاها رابه رخ متقاضیان بکشند اما به همین بسنده نکرده و لذت خوردن درکنار تفریح و گردش در فضای این شهر را نیز مدنظر قرار دادهاند و بههمین منظور دست روی خیابان «سراب قنبر» گذاشتند که تا 1330 خورشیدی باغات میوه زیادی را در خود جای داده بود و بهعنوان تفرجگاه نیز میزبان شهروندان بود اما با گسترش شهرنشینی و ساخت و سازهای بیرویه حال و هوای این خیابان نیز دیگر بوی سالهای خوش گذشته را نداشت. اما اجرای این طرح که به خیابان غذا لقب گرفته است مثل اجرای هر طرح دیگری منتقدانی دارد که از آن جمله کسانی هستند که نگرانی خود را در باره قطع درختان این خیابان مطرح کردهاند. سؤالی است که مسئولان به آن پاسخ میدهند.
درختان قربانی خیابان غذا نمیشوند
امید قادری مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی کرمانشاه در گفتوگو با «ایران» در پاسخ به این سؤال که اجرای طرح خیابان غذا باعث تخریب و قطع درختان در این منطقه میشود یا خیر، گفت: افتتاح پروژه خیابان غذا در محدوده سراب قنبر هیچگونه آسیب زیست محیطی و تخریب باغها در این منطقه را به همراه ندارد و بههیچ عنوان چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اخیراً برخی با انتشار چنین اخبار کذبی اجرای این طرح را زیر سؤال بردهاند که در پاسخ به این سؤال و رفع ابهامات اعلام میکنم که این خیابان در حاشیه باغها خیابان سر قنبر است و ضمن اینکه تمامی باغها دارای مالکیت خصوصی هستند و اینکه برای اجرای یک پروژه اقدام به تخریب درختان و صدمه زدن به محیط زیست کنیم حرفی بیپایه و اساس است.
وی با اشاره به راهاندازی این پروژه در محدوده سراب قنبراظهار داشت: بلوار سراب قنبر در جنوب غربی کرمانشاه و در منطقهای به همین اسم قرار دارد. پیش از این، این محله روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه بهشمار میآمد که با افزایش ساخت و ساز و توسعه شهر کرمانشاه بتدریج در حریم شهر قرار گرفت و به یک محله در بافت منطقه 4 شهرداری کرمانشاه تبدیل شد. محدوده مورد نظر برای احداث این پروژه حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ متر است و این مسیر بهصورت پیادهراه اجرا خواهد شد.
این مسئول، استان کرمانشاه را در زنجیره گردشگری و مراکز تفریحی دچار ضعف خواند و بیان کرد: راهاندازی چنین دهکدههای تفریحی و سرگرمی نه تنها به رشد اقتصادی و اشتغالزایی کمک میکند بلکه در زمینه گردشگری با توجه به قابلیتهای موجود در استان میتواند کمک شایانی کند، چرا که تاکنون با وجود پتانسیلها و ظرفیتهای خوب این استان در بخش گردشگری، آنطور که باید و شاید به آن بها داده نشده است، اما حمایت و توجه به چنین طرحهایی میتواند زمینههای رشد این صنعت مهم را در استان شکوفا کند، ضمن اینکه میراث فرهنگی و استانداری و... توسعه گردشگری را جزو اولویتهای برنامه خود قرار دادهاند.
وی با اظهار امیدواری از افتتاح این طرح در ماههای آتی عنوان کرد: در اجرای این طرح ارائه انواع غذاهای محلی، نوشیدنی، اجرای طرحهای فرهنگی، تفریحی وسینما، مراکز اقامتی و... در خیابان سر قنبر در نظر گرفته شده است.
اجرای طرح گردشگری سلامت در کرمانشاه
معاون سرمایهگذاری اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان کرمانشاه نیز در گفتوگو با «ایران» در خصوص اجرای این طرح با بیان اینکه طرح توسعه گردشگری جزو اولویتهای استان است، گفت: ما برای اجرای هر طرحی قطعاً با پیوست ملاحظات محیط زیست و میراث فرهنگی مجوز کار را صادر میکنیم و این پروژه پس از بررسی و موافقتهای اصولی از دستگاههای مربوطه با همکاری شهرداری که فضا را در اختیار سرمایهگذار بخش خصوصی قرار داده کلید خورده است.
اصغر رشنو با بیان اینکه خیابان غذا در سرقنبر، خیابان غذای ملل محسوب میشود، افزود: در این مجموعه تفریحی و گردشگری تنها به ارائه غذا بسنده نکرده است و طبخ غذا تنها بخشی از این طرح است که ایده آن تا حدی مشابهت دارد با خیابان سی تیر در شهر تهران که انواع غذاها در دکهها سرو و ارائه میشود. در این خیابان 32غرفه غذا که هر غرفه مربوط به یک استان است به فروش غذا میپردازد و در کنار آن هشت عدد چرخدستی با طراحی خاص، سینما پنج بعدی، اینترنت رایگان، دستگاههای عابربانک، فضای تفریح کودکان، بازیهای کامپیوتری، سیستم نورپردازی مدرن، مسیر طراحی شده پیاده، آبنما و آتشنما، مبلمان شهری، فضای سبز، سرویس بهداشتی و اتاق تعویض کودک، فضای تبلیغات محیطی مرکز اقامتی و... از جمله امکاناتی است که در این پروژه در نظر گرفته شده است. همچنین محدوده مورد نظر که جهت طرح پیاده راه گردشگری در بلوار سراب قنبر قرار گرفته از شمال به بلوار خلیج فارس و در جنوب به بلوار مروارید منتهی میشود. طول مسیر انتخابی حدود 220متراست. مساحت کل این مکان حدود حدود 2500متر مربع است.
وی با بیان اینکه اجرای این طرح با این فضای متنوع برای اولین بار در کشور در استان کرمانشاه در حال عملیاتی شدن است، اظهار داشت: اجرای این طرح زودبازده، باعث اشغال 100 نفر بهطور مستقیم و حداقل 300نفر بهصورت غیرمستقیم میشود و با توجه به استانی که بالغ بر یک میلیون و 200 هزار نفر جمعیت دارد، میتواند بازار هدف خوبی برای توسعه صنعت گردشگری و توریسم باشد.
وی با بیان اینکه کرمانشاه از جمله استانهایی است که شاخص نمودار بیکاری درآن بالا است، بیان کرد: در استانداری طرح توسعه کشاورزی اولویت نخست و گردشگردی اولویت دوم قرار دارد و خوشبختانه در چند سال اخیر با توجه ویژه به این موضوع و استقبال از طرحهایی که بتواند توسعه این دو صنعت را در بر داشته باشد موجب شده است تا ما شاهد کاهش نرخ بیکاری تا چند پله باشیم و قطعاً پررنگ شدن و حمایت از این دست اقدامات میتواند نرخ بیکاری در این استان را روز به روز کاهش و امید به زندگی را بخصوص در میان جوانان افزایش دهد.
وی اجرای طرح گردشگری سلامت را نیز از دیگر طرحهای مورد نظر میراث فرهنگی این استان عنوان و تصریح کرد:استان کرمانشاه با توجه به 330 کیلومتر هم مرز بودن با کشور عراق و داشتن گذرگاههای مرزی همچون پرویز خان، سومار، خسروی، شیخ صالح، شوشمی، تیله کوه و... و بازارچههایی مانند سومار و شوشمی از یک سو و داشتن بیمارستانها و مراکزدرمانی و پزشکان مطرح قلب در کشور از سوی دیگر میتواند راهی برای توسعه گردشگری و توریسم سلامت نیز باشد.
خبرنگار
استان کرمانشاه دارای نزدیک به 3 هزار اثر تاریخی است که از بین آنها حدود 716 اثر به ثبت ملی و برخی هم به ثبت جهانی رسیدهاند. از آثار تاریخی که بگذریم، طبخ غذاهای سنتی که پیشینهای از تاریخ این خطه را با خود به یادگار دارد نباید فراموش کرد. خورشت خلال کرمانشاه، دست پیچ و دنده کباب و... از جمله این غذاها است که هر گردشگری که پا به این دیار زیبا میگذارد بدون امتحان کردن آن گویی دست خالی به شهر خود بازگشته است. اما این روزها مردم این خطه به فکرافتادهاند تا بیش از پیش قابلیتهای طعمهای جادویی این غذاها رابه رخ متقاضیان بکشند اما به همین بسنده نکرده و لذت خوردن درکنار تفریح و گردش در فضای این شهر را نیز مدنظر قرار دادهاند و بههمین منظور دست روی خیابان «سراب قنبر» گذاشتند که تا 1330 خورشیدی باغات میوه زیادی را در خود جای داده بود و بهعنوان تفرجگاه نیز میزبان شهروندان بود اما با گسترش شهرنشینی و ساخت و سازهای بیرویه حال و هوای این خیابان نیز دیگر بوی سالهای خوش گذشته را نداشت. اما اجرای این طرح که به خیابان غذا لقب گرفته است مثل اجرای هر طرح دیگری منتقدانی دارد که از آن جمله کسانی هستند که نگرانی خود را در باره قطع درختان این خیابان مطرح کردهاند. سؤالی است که مسئولان به آن پاسخ میدهند.
درختان قربانی خیابان غذا نمیشوند
امید قادری مدیرکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی کرمانشاه در گفتوگو با «ایران» در پاسخ به این سؤال که اجرای طرح خیابان غذا باعث تخریب و قطع درختان در این منطقه میشود یا خیر، گفت: افتتاح پروژه خیابان غذا در محدوده سراب قنبر هیچگونه آسیب زیست محیطی و تخریب باغها در این منطقه را به همراه ندارد و بههیچ عنوان چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اخیراً برخی با انتشار چنین اخبار کذبی اجرای این طرح را زیر سؤال بردهاند که در پاسخ به این سؤال و رفع ابهامات اعلام میکنم که این خیابان در حاشیه باغها خیابان سر قنبر است و ضمن اینکه تمامی باغها دارای مالکیت خصوصی هستند و اینکه برای اجرای یک پروژه اقدام به تخریب درختان و صدمه زدن به محیط زیست کنیم حرفی بیپایه و اساس است.
وی با اشاره به راهاندازی این پروژه در محدوده سراب قنبراظهار داشت: بلوار سراب قنبر در جنوب غربی کرمانشاه و در منطقهای به همین اسم قرار دارد. پیش از این، این محله روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه بهشمار میآمد که با افزایش ساخت و ساز و توسعه شهر کرمانشاه بتدریج در حریم شهر قرار گرفت و به یک محله در بافت منطقه 4 شهرداری کرمانشاه تبدیل شد. محدوده مورد نظر برای احداث این پروژه حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ متر است و این مسیر بهصورت پیادهراه اجرا خواهد شد.
این مسئول، استان کرمانشاه را در زنجیره گردشگری و مراکز تفریحی دچار ضعف خواند و بیان کرد: راهاندازی چنین دهکدههای تفریحی و سرگرمی نه تنها به رشد اقتصادی و اشتغالزایی کمک میکند بلکه در زمینه گردشگری با توجه به قابلیتهای موجود در استان میتواند کمک شایانی کند، چرا که تاکنون با وجود پتانسیلها و ظرفیتهای خوب این استان در بخش گردشگری، آنطور که باید و شاید به آن بها داده نشده است، اما حمایت و توجه به چنین طرحهایی میتواند زمینههای رشد این صنعت مهم را در استان شکوفا کند، ضمن اینکه میراث فرهنگی و استانداری و... توسعه گردشگری را جزو اولویتهای برنامه خود قرار دادهاند.
وی با اظهار امیدواری از افتتاح این طرح در ماههای آتی عنوان کرد: در اجرای این طرح ارائه انواع غذاهای محلی، نوشیدنی، اجرای طرحهای فرهنگی، تفریحی وسینما، مراکز اقامتی و... در خیابان سر قنبر در نظر گرفته شده است.
اجرای طرح گردشگری سلامت در کرمانشاه
معاون سرمایهگذاری اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان کرمانشاه نیز در گفتوگو با «ایران» در خصوص اجرای این طرح با بیان اینکه طرح توسعه گردشگری جزو اولویتهای استان است، گفت: ما برای اجرای هر طرحی قطعاً با پیوست ملاحظات محیط زیست و میراث فرهنگی مجوز کار را صادر میکنیم و این پروژه پس از بررسی و موافقتهای اصولی از دستگاههای مربوطه با همکاری شهرداری که فضا را در اختیار سرمایهگذار بخش خصوصی قرار داده کلید خورده است.
اصغر رشنو با بیان اینکه خیابان غذا در سرقنبر، خیابان غذای ملل محسوب میشود، افزود: در این مجموعه تفریحی و گردشگری تنها به ارائه غذا بسنده نکرده است و طبخ غذا تنها بخشی از این طرح است که ایده آن تا حدی مشابهت دارد با خیابان سی تیر در شهر تهران که انواع غذاها در دکهها سرو و ارائه میشود. در این خیابان 32غرفه غذا که هر غرفه مربوط به یک استان است به فروش غذا میپردازد و در کنار آن هشت عدد چرخدستی با طراحی خاص، سینما پنج بعدی، اینترنت رایگان، دستگاههای عابربانک، فضای تفریح کودکان، بازیهای کامپیوتری، سیستم نورپردازی مدرن، مسیر طراحی شده پیاده، آبنما و آتشنما، مبلمان شهری، فضای سبز، سرویس بهداشتی و اتاق تعویض کودک، فضای تبلیغات محیطی مرکز اقامتی و... از جمله امکاناتی است که در این پروژه در نظر گرفته شده است. همچنین محدوده مورد نظر که جهت طرح پیاده راه گردشگری در بلوار سراب قنبر قرار گرفته از شمال به بلوار خلیج فارس و در جنوب به بلوار مروارید منتهی میشود. طول مسیر انتخابی حدود 220متراست. مساحت کل این مکان حدود حدود 2500متر مربع است.
وی با بیان اینکه اجرای این طرح با این فضای متنوع برای اولین بار در کشور در استان کرمانشاه در حال عملیاتی شدن است، اظهار داشت: اجرای این طرح زودبازده، باعث اشغال 100 نفر بهطور مستقیم و حداقل 300نفر بهصورت غیرمستقیم میشود و با توجه به استانی که بالغ بر یک میلیون و 200 هزار نفر جمعیت دارد، میتواند بازار هدف خوبی برای توسعه صنعت گردشگری و توریسم باشد.
وی با بیان اینکه کرمانشاه از جمله استانهایی است که شاخص نمودار بیکاری درآن بالا است، بیان کرد: در استانداری طرح توسعه کشاورزی اولویت نخست و گردشگردی اولویت دوم قرار دارد و خوشبختانه در چند سال اخیر با توجه ویژه به این موضوع و استقبال از طرحهایی که بتواند توسعه این دو صنعت را در بر داشته باشد موجب شده است تا ما شاهد کاهش نرخ بیکاری تا چند پله باشیم و قطعاً پررنگ شدن و حمایت از این دست اقدامات میتواند نرخ بیکاری در این استان را روز به روز کاهش و امید به زندگی را بخصوص در میان جوانان افزایش دهد.
وی اجرای طرح گردشگری سلامت را نیز از دیگر طرحهای مورد نظر میراث فرهنگی این استان عنوان و تصریح کرد:استان کرمانشاه با توجه به 330 کیلومتر هم مرز بودن با کشور عراق و داشتن گذرگاههای مرزی همچون پرویز خان، سومار، خسروی، شیخ صالح، شوشمی، تیله کوه و... و بازارچههایی مانند سومار و شوشمی از یک سو و داشتن بیمارستانها و مراکزدرمانی و پزشکان مطرح قلب در کشور از سوی دیگر میتواند راهی برای توسعه گردشگری و توریسم سلامت نیز باشد.
قدرت رسانه
اکبر نصراللهی
استاد علوم ارتباطات
در خصوص بسته شدن حساب کاربری توئیتر ترامپ بحث کشورهایی که ادعا ندارند، روشن است اما در مورد کشورهایی که همیشه دیگران را به محدودیت آزادی بیان و سانسور متهم میکردند، جالب و قابل تأمل است. همانگونه که شورش و اغتشاش و عملکرد خلاف عرف و قانون ترامپ، چهره کنشگران حاکمیتی غرب را آشکار کرد، عملکرد توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و... هویت نظام رسانهای غرب و میزان پایبندی آنان را به آموزههای خود در مورد جریان آزاد اطلاعات برملا کرده است. به نظر میرسد، وقتی پای امنیت در غرب در میان باشد، آنها همه کار را مجاز میدانند. باید از دوره 4 ساله ریاست جمهوری ترامپ تشکر کنیم، زیرا اگر ترامپ نبود، تا این حد مردم دنیا با واقعیات غرب آشنا نمیشدند، در این 4 سال به اندازه کل تاریخ، مردم با غرب آشنا شدند تا پیش از این چنانچه دانشجویان، استادان و پژوهشگران میخواستند، مدیا را در کشورهای مختلف مقایسه کنند، با سختیهای زیادی برای دستیابی به عناصر مختلف روبهرو میشدند اما امروز با توجه به رشد تکنولوژی و رسانه، کل دنیا به کارگاه بزرگ رسانهای و ارتباطی تبدیل شده و همه افراد جامعه حتی مردم عادی هم میتوانند اخبار را در کل دنیا رصد و راستی آزمایی کنند. بهعنوان مثال تئوریسینهای غربی همیشه موضوع آزادی بیان را مطرح کرده و در این حوزه داد سخن دادهاند، اما حالا در این راستا مردم میتوانند به راحتی این ادعاها را راستی آزمایی کنند. نکته دیگر که قابل تأمل است، این است که امروز توئیتر از یک جهت، قدرت رسانهها را نشان میدهد، وقتی یک بخش خصوصی در امریکا میتواند حساب توئیتری رئیسجمهوری امریکا را مسدود کند، این کار، یعنی اثبات قدرت بالایی که یک رسانه دارد. ترامپ رئیس جمهوری بوده که 70 میلیون رأی آورده، چرا غرب به او تریبون نداده، اینهایی که خواهان آزادی بیان هستند، چطور تبدیل به دیکتاتور رسانهای میشوند در حالی که به راحتی میتوانند، توئیتهایی که منتشر کننده خشونت است، حذف کنند اما در عمل صورت مسأله را حذف کرده و حساب کاربری را مسدود میکنند. حال از زاویهای دیگر به مسأله نگاه میکنیم، این عمل توئیتر، یادآوری میکند که امنیت ملی در همه جای دنیا مهم است و جزو اصول ملی محسوب میشود و هر جای دنیا که امنیت ملی مورد خطر قرار میگیرد، لازم است، رسانهها هم به ماجرا توجه کنند. از طرفی دیگر، وقتی پای امنیت ملی به میان میآید، سیاست رسانهها در مراتب پایینتر قرار میگیرد، بهعنوان نمونه در حادثه 11 سپتامبر با هدف قرار گرفتن برجهای دوقلو، هم مردم و هم رسانهها و کنشگران حاکمیتی موافق سانسور بودند زیرا تصور میکردند، با رسانهای شدن برخی موضوعات، تروریستها موفق به انجام مراحل بعدی رفتارهای تروریستی خود شوند و از این ماجرا سوءاستفاده شود.
استاد علوم ارتباطات
در خصوص بسته شدن حساب کاربری توئیتر ترامپ بحث کشورهایی که ادعا ندارند، روشن است اما در مورد کشورهایی که همیشه دیگران را به محدودیت آزادی بیان و سانسور متهم میکردند، جالب و قابل تأمل است. همانگونه که شورش و اغتشاش و عملکرد خلاف عرف و قانون ترامپ، چهره کنشگران حاکمیتی غرب را آشکار کرد، عملکرد توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و... هویت نظام رسانهای غرب و میزان پایبندی آنان را به آموزههای خود در مورد جریان آزاد اطلاعات برملا کرده است. به نظر میرسد، وقتی پای امنیت در غرب در میان باشد، آنها همه کار را مجاز میدانند. باید از دوره 4 ساله ریاست جمهوری ترامپ تشکر کنیم، زیرا اگر ترامپ نبود، تا این حد مردم دنیا با واقعیات غرب آشنا نمیشدند، در این 4 سال به اندازه کل تاریخ، مردم با غرب آشنا شدند تا پیش از این چنانچه دانشجویان، استادان و پژوهشگران میخواستند، مدیا را در کشورهای مختلف مقایسه کنند، با سختیهای زیادی برای دستیابی به عناصر مختلف روبهرو میشدند اما امروز با توجه به رشد تکنولوژی و رسانه، کل دنیا به کارگاه بزرگ رسانهای و ارتباطی تبدیل شده و همه افراد جامعه حتی مردم عادی هم میتوانند اخبار را در کل دنیا رصد و راستی آزمایی کنند. بهعنوان مثال تئوریسینهای غربی همیشه موضوع آزادی بیان را مطرح کرده و در این حوزه داد سخن دادهاند، اما حالا در این راستا مردم میتوانند به راحتی این ادعاها را راستی آزمایی کنند. نکته دیگر که قابل تأمل است، این است که امروز توئیتر از یک جهت، قدرت رسانهها را نشان میدهد، وقتی یک بخش خصوصی در امریکا میتواند حساب توئیتری رئیسجمهوری امریکا را مسدود کند، این کار، یعنی اثبات قدرت بالایی که یک رسانه دارد. ترامپ رئیس جمهوری بوده که 70 میلیون رأی آورده، چرا غرب به او تریبون نداده، اینهایی که خواهان آزادی بیان هستند، چطور تبدیل به دیکتاتور رسانهای میشوند در حالی که به راحتی میتوانند، توئیتهایی که منتشر کننده خشونت است، حذف کنند اما در عمل صورت مسأله را حذف کرده و حساب کاربری را مسدود میکنند. حال از زاویهای دیگر به مسأله نگاه میکنیم، این عمل توئیتر، یادآوری میکند که امنیت ملی در همه جای دنیا مهم است و جزو اصول ملی محسوب میشود و هر جای دنیا که امنیت ملی مورد خطر قرار میگیرد، لازم است، رسانهها هم به ماجرا توجه کنند. از طرفی دیگر، وقتی پای امنیت ملی به میان میآید، سیاست رسانهها در مراتب پایینتر قرار میگیرد، بهعنوان نمونه در حادثه 11 سپتامبر با هدف قرار گرفتن برجهای دوقلو، هم مردم و هم رسانهها و کنشگران حاکمیتی موافق سانسور بودند زیرا تصور میکردند، با رسانهای شدن برخی موضوعات، تروریستها موفق به انجام مراحل بعدی رفتارهای تروریستی خود شوند و از این ماجرا سوءاستفاده شود.
آدرس ایرانِ آباد
علی قنبری
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
اقتصاد ایران برای رهایی از وضع موجود و توانمندی نیازمند یک تجدیدنظر در سیاستها، قوانین و نوع نگاه سیاستگذاران و مسئولان است. اساساً لازم است که اقتصاد را به نحوی اداره کنیم که بخش خصوصی واقعی تقویت شود و بتواند اقتصاد کشور را با رقابت و کیفیت در اختیار بگیرد و دولت تنها نظارهگر، تسهیل کننده و البته کنترلکننده انحرافات از مسیر صحیح فعالیتها باشد. به عبارتی، کشور برای توانمند شدن به یک دولت نظارت گر نیاز دارد تا دخالت گر و عمده سرمایه گذاریها را باید بخش خصوصی انجام دهد.
البته این بخش خصوصی باید هم قوی باشد و هم مستقل؛ و دولت نتواند بخش خصوصی را در اختیار و انحصار داشته باشد. اگر دولت با دخالتهای مرتب در اقتصاد فضای رقابت را در کشور به حداقل برساند، مجدداً شاهد افزایش فساد و رانت خواهیم بود و بهبودی حاصل نمیشود. فساد و رانت دولتی اجازه نمیدهد که زمینه فعالیتهای رقابتی و پیشرفت اقتصاد فراهم شود و به این ترتیب هدف اصلی محقق نخواهد شد. لذا در شرایط کنونی دولت لازم است که ابتدا تعاملات بینالمللی را بهبود ببخشد و باید به زیرساختها بیشتر توجه کند تا دخالت گری در اقتصاد. باید کشور بتواند تولید و فعالیتهای اقتصادی را در یک فضای رقابتی پیش ببرد و محصولاتی در ایران تولید شود که با کیفیت عالی و قیمت مناسب در اختیار مصرف کنندگان و بازارهای داخلی و خارجی قرار گیرد. اگر تولید رشد کند، کار ایجاد میشود و نتیجه این کار، افزایش درآمدها و رفاه مردم کشور خواهد بود. به این ترتیب که بخش خصوصی با سرمایهگذاری در اقتصاد یک فضای مناسب کاری ایجاد میکند.
البته همان طور که اشاره شد دولت باید در فضای بینالمللی با ایجاد ارتباطات سازنده و شکل دهی به همکاری با نهادهای بینالمللی، شرایطی را برای مردم ایجاد کند که بتوانند در این فضای بینالمللی هم از ابتکارات و خلاقیتهای جهانی بهرهمند شوند و هم سرمایهگذاری خارجی به کشور بیاید. نیروی کاری که در کشور وجود دارد و شرایطی که ایران به لحاظ چهارفصل بودن و موقعیت ژئوپلیتیکی و نیروی کار داخلی دارد، میتواند در صورت دستیابی بخش خصوصی کشور به تکنولوژی روز دنیا و همکاری این بخش با نیروی فکری خلاق جهانی، سکوی پرشی برای اقتصاد کشور در میان اقتصادهای جهان باشد.لازم است که در صنعت، تکنولوژی روز جهان پیاده شود و تولیدات صنعتی امکان رقابت داشته باشند و بتوانند مزیتهای نسبی در فضای رقابتی به دست آورند. این موضوع یکی از مسائلی است که تا حل نشود، تولید داخل نمیتواند توسعه پیدا کند و به رقابت با محصولات مشابه جهانی بپردازد و بازار مناسبی را به خود اختصاص دهد. البته در بخش خدمات نیز چنین است. دولت باید فضای امن و آرامی را در کشور ایجاد کند تا هم برای بخش داخلی امکان فعالیت صحیح و رقابتی باشد و هم سرمایهگذاران خارجی به این بازار کشش داشته باشند. صنعت توریسم سالهاست که به سبب سیاستهای غلط مسئولان مغفول مانده است. درحالی که تاریخ و تمدن و موقعیت جغرافیایی و بسیاری از زمینههای مناسب در ایران، امکانات لازم را برای گردشگری فراهم کرده و از این بخش میتوان ارزآوری قابل توجهی برای توسعه و پیشرفت داشت. لذا در بخشهای مختلف امکان ارتباط با دنیا باید فراهم شود تا سرمایه از آن فضا به وجود آید. این اقدامات و اصلاحات را میتوان در یک سری برنامه سالانه و در نهایت 5 ساله انجام داد. اگر از 1400 روند اصلاحات کلید بخورد، سال 1405 ایران در یک موقعیت رو به رشد قرار میگیرد و در 1420 کشوری توسعه یافته و درخور ایرانیان خواهیم داشت. ایرانی قوی به لحاظ اقتصادی که در فضای سیاست نیز حرف برای گفتن دارد. تنها باید این عزم در سیاستگذاران و مجریان شکل بگیرد و ارتباطات سالم و سازنده با جهان برقرار شود و به بخش خصوصی واقعی بهعنوان ناجی اقتصاد، اعتماد شود.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
اقتصاد ایران برای رهایی از وضع موجود و توانمندی نیازمند یک تجدیدنظر در سیاستها، قوانین و نوع نگاه سیاستگذاران و مسئولان است. اساساً لازم است که اقتصاد را به نحوی اداره کنیم که بخش خصوصی واقعی تقویت شود و بتواند اقتصاد کشور را با رقابت و کیفیت در اختیار بگیرد و دولت تنها نظارهگر، تسهیل کننده و البته کنترلکننده انحرافات از مسیر صحیح فعالیتها باشد. به عبارتی، کشور برای توانمند شدن به یک دولت نظارت گر نیاز دارد تا دخالت گر و عمده سرمایه گذاریها را باید بخش خصوصی انجام دهد.
البته این بخش خصوصی باید هم قوی باشد و هم مستقل؛ و دولت نتواند بخش خصوصی را در اختیار و انحصار داشته باشد. اگر دولت با دخالتهای مرتب در اقتصاد فضای رقابت را در کشور به حداقل برساند، مجدداً شاهد افزایش فساد و رانت خواهیم بود و بهبودی حاصل نمیشود. فساد و رانت دولتی اجازه نمیدهد که زمینه فعالیتهای رقابتی و پیشرفت اقتصاد فراهم شود و به این ترتیب هدف اصلی محقق نخواهد شد. لذا در شرایط کنونی دولت لازم است که ابتدا تعاملات بینالمللی را بهبود ببخشد و باید به زیرساختها بیشتر توجه کند تا دخالت گری در اقتصاد. باید کشور بتواند تولید و فعالیتهای اقتصادی را در یک فضای رقابتی پیش ببرد و محصولاتی در ایران تولید شود که با کیفیت عالی و قیمت مناسب در اختیار مصرف کنندگان و بازارهای داخلی و خارجی قرار گیرد. اگر تولید رشد کند، کار ایجاد میشود و نتیجه این کار، افزایش درآمدها و رفاه مردم کشور خواهد بود. به این ترتیب که بخش خصوصی با سرمایهگذاری در اقتصاد یک فضای مناسب کاری ایجاد میکند.
البته همان طور که اشاره شد دولت باید در فضای بینالمللی با ایجاد ارتباطات سازنده و شکل دهی به همکاری با نهادهای بینالمللی، شرایطی را برای مردم ایجاد کند که بتوانند در این فضای بینالمللی هم از ابتکارات و خلاقیتهای جهانی بهرهمند شوند و هم سرمایهگذاری خارجی به کشور بیاید. نیروی کاری که در کشور وجود دارد و شرایطی که ایران به لحاظ چهارفصل بودن و موقعیت ژئوپلیتیکی و نیروی کار داخلی دارد، میتواند در صورت دستیابی بخش خصوصی کشور به تکنولوژی روز دنیا و همکاری این بخش با نیروی فکری خلاق جهانی، سکوی پرشی برای اقتصاد کشور در میان اقتصادهای جهان باشد.لازم است که در صنعت، تکنولوژی روز جهان پیاده شود و تولیدات صنعتی امکان رقابت داشته باشند و بتوانند مزیتهای نسبی در فضای رقابتی به دست آورند. این موضوع یکی از مسائلی است که تا حل نشود، تولید داخل نمیتواند توسعه پیدا کند و به رقابت با محصولات مشابه جهانی بپردازد و بازار مناسبی را به خود اختصاص دهد. البته در بخش خدمات نیز چنین است. دولت باید فضای امن و آرامی را در کشور ایجاد کند تا هم برای بخش داخلی امکان فعالیت صحیح و رقابتی باشد و هم سرمایهگذاران خارجی به این بازار کشش داشته باشند. صنعت توریسم سالهاست که به سبب سیاستهای غلط مسئولان مغفول مانده است. درحالی که تاریخ و تمدن و موقعیت جغرافیایی و بسیاری از زمینههای مناسب در ایران، امکانات لازم را برای گردشگری فراهم کرده و از این بخش میتوان ارزآوری قابل توجهی برای توسعه و پیشرفت داشت. لذا در بخشهای مختلف امکان ارتباط با دنیا باید فراهم شود تا سرمایه از آن فضا به وجود آید. این اقدامات و اصلاحات را میتوان در یک سری برنامه سالانه و در نهایت 5 ساله انجام داد. اگر از 1400 روند اصلاحات کلید بخورد، سال 1405 ایران در یک موقعیت رو به رشد قرار میگیرد و در 1420 کشوری توسعه یافته و درخور ایرانیان خواهیم داشت. ایرانی قوی به لحاظ اقتصادی که در فضای سیاست نیز حرف برای گفتن دارد. تنها باید این عزم در سیاستگذاران و مجریان شکل بگیرد و ارتباطات سالم و سازنده با جهان برقرار شود و به بخش خصوصی واقعی بهعنوان ناجی اقتصاد، اعتماد شود.
مردم اگر باخبر شوند استقبال میکنند
کاوه میرعباسی
نویسنده و مترجم
برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب تهران آن هم در شرایطی که به سبب نگرانیها از گسترش هرچه بیشتر بیماری کرونا امکان برپایی این نمایشگاه طبق روال سالهای گذشته فراهم نیست اتفاق بسیار مهم و خوبی است. منتها نکتهای که چه مسئولان برگزاری این رویداد تازه عرصه نشر و چه ناشران نباید در این فرصت باقیمانده فراموش کنند ضرورت بهرهمندی هرچه بیشتر از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و همراهی خواستن از اهالی رسانه برای اطلاعرسانی است. از آنجاییکه دوره نخست برپایی این نمایشگاه را پیشرو داریم هنوز بسیاری از مردم اطلاعی در این خصوص ندارند؛ این مسأله حتی شامل اهالی کتاب هم میشود. خود من با اینکه عضوی از خانواده کتاب و نشرمان هستم و از سویی صفحات حداقل چهل ناشر را در شبکه اجتماعی دنبال میکنم به اخباری در این زمینه برنخورده بودم. در صورت اطلاعرسانی و استفاده از ظرفیت فضای مجازی در تبلیغات گسترده، برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب هم فرصت خوبی برای دوستداران کتاب خواهد بود و هم اینکه بخشی از آسیبهای مالی وارده به صنعت نشرمان، طی تعطیلی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و از سویی محدودیتهای تحمیلی بیماری کرونا را جبران خواهد کرد. طی همین
دو - سه روز گذشته مشغول گفتوگو با یکی از دوستان بودم، او از این ناراحت بود که امسال همچون دورههای گذشته موفق به خرید بخش عمدهای از کتابهای موردنظر خود در خلال 10 روز برپایی نمایشگاه کتاب نشده چراکه کرونا اجازه برگزاری آن را نداده است! این قبیل افراد ظرفیتهای بالقوه قابلتوجهی هستند که با قدری برنامهریزی و اطلاعرسانی حسابشده میتوان آنان را جذب کرد. از سوی دیگر نمایشگاه مجازی کتاب سالجاری میتواند بنای بسیار خوبی برای تداوم آن در سالهای آینده و بهعنوان مکملی در کنار شکل فیزیکی این رویداد عرصه نشر باشد. بسیاری از مردم، بویژه آنهایی که هرساله از سایر استانها و شهرهای کشورمان برای خرید کتاب عازم تهران میشدند اگر ببینند که نمایشگاه مجازی کتاب عملکرد خوبی دارد بهطور قطع برای سالهای بعد آن را جدیتر خواهند گرفت. به گمانم این نمایشگاه برای آنهایی که از جهت گرفتاریهای زندگی امروز فرصت کمتری برای مراجعه به نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران داشتهاند و از سویی ساکن دیگر نقاط کشورمان هستند اتفاق خوبی باشد. از آنجاییکه گویا کتابها در این نمایشگاه هم با تخفیف عرضه میشوند اگر مردم درباره آن مطلع شوند استقبال خواهند کرد. با اینحال همانطور که در ابتدا هم اشاره شد موفقیت برگزاری نخستین تجربه این نمایشگاه تا حد بسیاری وابسته به تلاش برای اطلاعرسانی در فرصت باقیمانده است؛ از سوی دیگر بهواسطه برخی بدعهدیهایی که مردم از خریدهای اینترنتی طی ماههای اخیر دیدهاند بهتر است که مسئولان به طریقی خیال علاقهمندان را آسوده کنند که کتابها در همان دوره زمانی که وعدهاش را دادهاند از طریق پست ارسال میشود. هرچند که مردم ما صبور هستند و حتی یکی- دو روز اینطرف و آنطرف شدن هم تحمل میکنند. اما آخرین نکتهای که نباید از آن غافل شد چگونگی عرضه کتابها در سایت نمایشگاه است. شاید بهتر باشد برنامهریزی نرمافزاری سایت نمایشگاه به شیوهای باشد که هر ناشر به شکل مجازی غرفهای خاص خودش داشته باشد تا مخاطبان گیج نشوند. امیدوارم این تجربه تازه نشرمان طی سالهای بعد هم تداوم داشته باشد.
نویسنده و مترجم
برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب تهران آن هم در شرایطی که به سبب نگرانیها از گسترش هرچه بیشتر بیماری کرونا امکان برپایی این نمایشگاه طبق روال سالهای گذشته فراهم نیست اتفاق بسیار مهم و خوبی است. منتها نکتهای که چه مسئولان برگزاری این رویداد تازه عرصه نشر و چه ناشران نباید در این فرصت باقیمانده فراموش کنند ضرورت بهرهمندی هرچه بیشتر از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و همراهی خواستن از اهالی رسانه برای اطلاعرسانی است. از آنجاییکه دوره نخست برپایی این نمایشگاه را پیشرو داریم هنوز بسیاری از مردم اطلاعی در این خصوص ندارند؛ این مسأله حتی شامل اهالی کتاب هم میشود. خود من با اینکه عضوی از خانواده کتاب و نشرمان هستم و از سویی صفحات حداقل چهل ناشر را در شبکه اجتماعی دنبال میکنم به اخباری در این زمینه برنخورده بودم. در صورت اطلاعرسانی و استفاده از ظرفیت فضای مجازی در تبلیغات گسترده، برگزاری نمایشگاه مجازی کتاب هم فرصت خوبی برای دوستداران کتاب خواهد بود و هم اینکه بخشی از آسیبهای مالی وارده به صنعت نشرمان، طی تعطیلی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران و از سویی محدودیتهای تحمیلی بیماری کرونا را جبران خواهد کرد. طی همین
دو - سه روز گذشته مشغول گفتوگو با یکی از دوستان بودم، او از این ناراحت بود که امسال همچون دورههای گذشته موفق به خرید بخش عمدهای از کتابهای موردنظر خود در خلال 10 روز برپایی نمایشگاه کتاب نشده چراکه کرونا اجازه برگزاری آن را نداده است! این قبیل افراد ظرفیتهای بالقوه قابلتوجهی هستند که با قدری برنامهریزی و اطلاعرسانی حسابشده میتوان آنان را جذب کرد. از سوی دیگر نمایشگاه مجازی کتاب سالجاری میتواند بنای بسیار خوبی برای تداوم آن در سالهای آینده و بهعنوان مکملی در کنار شکل فیزیکی این رویداد عرصه نشر باشد. بسیاری از مردم، بویژه آنهایی که هرساله از سایر استانها و شهرهای کشورمان برای خرید کتاب عازم تهران میشدند اگر ببینند که نمایشگاه مجازی کتاب عملکرد خوبی دارد بهطور قطع برای سالهای بعد آن را جدیتر خواهند گرفت. به گمانم این نمایشگاه برای آنهایی که از جهت گرفتاریهای زندگی امروز فرصت کمتری برای مراجعه به نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران داشتهاند و از سویی ساکن دیگر نقاط کشورمان هستند اتفاق خوبی باشد. از آنجاییکه گویا کتابها در این نمایشگاه هم با تخفیف عرضه میشوند اگر مردم درباره آن مطلع شوند استقبال خواهند کرد. با اینحال همانطور که در ابتدا هم اشاره شد موفقیت برگزاری نخستین تجربه این نمایشگاه تا حد بسیاری وابسته به تلاش برای اطلاعرسانی در فرصت باقیمانده است؛ از سوی دیگر بهواسطه برخی بدعهدیهایی که مردم از خریدهای اینترنتی طی ماههای اخیر دیدهاند بهتر است که مسئولان به طریقی خیال علاقهمندان را آسوده کنند که کتابها در همان دوره زمانی که وعدهاش را دادهاند از طریق پست ارسال میشود. هرچند که مردم ما صبور هستند و حتی یکی- دو روز اینطرف و آنطرف شدن هم تحمل میکنند. اما آخرین نکتهای که نباید از آن غافل شد چگونگی عرضه کتابها در سایت نمایشگاه است. شاید بهتر باشد برنامهریزی نرمافزاری سایت نمایشگاه به شیوهای باشد که هر ناشر به شکل مجازی غرفهای خاص خودش داشته باشد تا مخاطبان گیج نشوند. امیدوارم این تجربه تازه نشرمان طی سالهای بعد هم تداوم داشته باشد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
تدوین سند واکسیناسیون 60 میلیون نفر در 4 فاز
-
هیچ نیروگاهی در تهران و کرج از سوخت مازوت استفاده نمیکند
-
ورود بهارستان به حوزه اجرا
-
تحریم تحریمگر
-
دست مریزاد آقای رفیعی
-
کرونا مسافر قاچاقی اتوبوسها
-
ویرانی زندگی زوجهای جوان با «من»
-
گام اول کاهش انتظارات تورمی برداشته شد
-
همه فکر میکردند من خواهر علی کریمی هستم
-
کاربران کدام واژهها را در سال 2020 جست وجو کردند
-
«خیابان غذا» میزبان گردشگران کرمانشاه میشود
-
قدرت رسانه
-
آدرس ایرانِ آباد
-
مردم اگر باخبر شوند استقبال میکنند
اخبارایران آنلاین